ارتباطات به مثابه بستر واقعیت سازمانی

13 دی 1401 - خواندن 5 دقیقه - 289 بازدید

سازمان، همواره از چندین منظر مورد بحث مطالعات جریان های روشنفکرانه و نخبه گرا بوده است. پیش از این پرسش پیرامون سازمان انسانی نخست در قلمرو فلسفه و سپس در دستان جامعه شناسی و روانشناسی بود. اخیرا رشته های دیگری نیز به ترتیب به گونه های خاصی از سازمان ها علاقه مند شده اند. به ویژه علوم مدیریت، اقتصاد، آموزش و علوم سیاسی. در نتیجه مطالعه سازمان ها اندک اندک به عنوان حیطه ای زیر شاخه ای و درون رشته ای(اغلب میان رشته ای) از مباحث رشته های علوم اجتماعی مانند جامعه شناسی سازمانی، روانشناسی صنعتی، ارتباطات سازمانی و غیره... دیده شد.

با وجود این که هر یک از این رشته ها دیدگاه ویژه ای نسبت به مباحث پیشنهادی مطالعه سازمان به مثابه دیدگاه درون رشته ای از منظر صاحب نظران سازمان دارند، رسیدن به درک مفهومی واحد برای اتحاد و اشتراک مبانی مشترک میان تمامی سازمان های انسانی اجتماعی امری دشوار است. این ارتباطات است که می تواند نقش مفهوم متحد کننده مرکزی و کلیدی را ایفا کند. مفهومی که فارغ از جهت گیری های رشته ای، ادراک متنوع و چندوجهی ما از سازمان را انسجام و وحدت می بخشد. فعالیت های ارتباطی همواره رابطه ویژه خود را با مطالعه سازمان ها حفظ می کنند. از یک منظر، داده های مورد نیاز برای مطالعات سازمان ها از طریق ارتباطات به دست می آیند. به این معنا که درک محقق از سازمان ها بر مبنای آن چیزی است که افراد می گویند یا آنچه درباره مشاهداتشان از محیطی سازماندهی شده به رشته نگارش در می آورند. از دیگر سو، از منظر فرایند ارتباطاتی است که سازمان ها به وجود آمده، رشد یافته و تثبیت می گردند. ارتباطات نه تنها مبنای شناخت ما از سازمان ها را شکل می دهد، بلکه نمایانگر فرایندی است که طی آن سازمان ها، بدان گونه که ما می شناسیم، شکل می یابند. هیچ کس سازمان ها را همانگونه که ما میز و صندلی را تجربه می کنیم، درک نخواهد کرد. سازمان ها صرفا اشیایی مادی نیستند. آنها بیشتر به عنوان کمیت هایی دسته بندی شده[1] در جهان اجتماعی ما شناخته می شوند که در آن سکنی گزیده ایم. ما، مراتب سازمانی را به لطف و از طریق ارتباطات در می یابیم. به ما درباره نوع نظم و سلسله مراتبی که سازمان ها ارائه می کنند بسیار گفته شده است. در حقیقت، به وسیله ارتباطات است که ما سازمان ها را به شکلی واقعی تجربه می کنیم. از این رو، ارتباطات بستر واقعیت سازمانی است.

مجموعه تبیین هایی که شکل دهنده واقعیتی به نام سازمان هستند، باید چیزی بیش از مجموعه ساده روابط میان عناصر باشد. از آنجایی که سازمان ها معمولا به شکل سلسله مراتبی در نظر گرفته می شوند، مبادی و اصول سیستم های تبیین سلسله مراتبی می توانند به مجموعه ای از روابط شکل دهنده واقعیت سازمان اطلاق گردند

پیچیدگی ارتباطات، رسانه ها یا جامعه، ویژگی آن سازه ها نیست، بلکه پیچیدگی تفکر است که در تئوری افزایش و در عمل از آن کاسته شده است. مواجهه با ارتباطات (بیشتر) به عنوان یک عملکرد فرهنگی انسانی و کنش اجتماعی و مواجهه با رسانه ها (هرمنوتیک تر از نظر فنی) مستلزم مفهوم سازی این سازه ها به عنوان الگوهای دانشی، به مثابه برنامه های فرهنگی در جستجوی معنایی آگاهانه و ارتباطی معنادار با زندگی اجتماعی است. بنابراین، نیاز به تغییر پارادایم از مفاهیم کارکردی و عینی گرایانه به مفاهیم هرمنوتیک باز - نه تنها برای ایجاد چارچوب وسیع تری از تجزیه و تحلیل و تفسیر تغییرات اجتماعی و فرهنگی بلکه از طریق ویژگی رسانه محور ارتباطات و ارجاعات به جامعه، وجود دارد.

هر سطح از سازمان نباید تنها به بیان شیوه انجام کارها در آن سطح، اکتفا کند، ما در اینجا همچنین نیاز به درک انسجام و وابستگی متقابل آن سطح با سطوح دیگر نیز داریم. به این معنی که، چنانچه تبیین های دلالت یافته بر یک سطح خاص سازمان(مثلا شرایط تحدیدی برطرف شده برای تبیین) با دیگر تبیین ها همخوانی نداشته باشد، سیستم، منسجم نخواهد بود. ایده کلی تبیین سازمانی(واقعیت ساخته شده) مستلزم چیزی بیش از یک تبیین است. نیازمند تبیینی است که دارای انسجام و وابستگی متقابل باشد. هنگامی که مشکلات درهم تنیدگی و انسجام سازمانی در سازمان به چشم بخورد، حس بی هنجاری به اعضای آن دست خواهد داد. این حس بی هنجاری موجب از بین رفتن درک نظم سازمان و فسخ دلالت هایش خواهد شد.


[1] Classified Quantities


برگرفته از مقاله واقعیت سازمانی در هزارتوی پیچیدگی های ارتباطی،
از خودبیگانگی انسان پسامدرن در محیط های کاری شبه مدرن

فصلنامه آینده پژوهی رسانه، دکتر علی اکبر فرهنگی، دکتر هومن قاپچی


قاپچی, هومن, & فرهنگی, علی اکبر. (1401). واقعیت سازمانی در هزارتوی پیچیدگی های ارتباطی، از خودبیگانگی انسان پسامدرن در محیط های کاری شبه مدرن. دانش آینده پژوهی رسانه, 3(3), 10-35.


دانشگاه تهران علی اکبر فرهنگی هومن قاپچی 

رفتار شهروندی سازمانیمدیریت رفتار سازمانیواقعیت سازمانیارتباطاتراستینگی سازمانیعلی اکبر فرهنگیهومن قاپچیدانشگاه تهران