همراستایی استراتژی خرید با استراتژی تجاری به مثابه عامل افزایش بهره وری مدیریت زنجیره تامین

با افزایش جهانی شدن بازارها، توسعه سریع در تکنولوژی اطلاعات و شبکه های رایانه ای، افزایش اهمیت خدمات در اقتصادو تغییر در سلیقه ها و مطالبات و خواسته های مشتری، نقش مدیریت زنجیره خرید و تامین بشدت درحال تحول ودگرگونی است. دربسیاری از سازمانها و بویژه در بنگاه های تولیدی نیمی از بهای تمام شده کالای فروش رفته را سهمخرید تشکیل می دهد. بدین لحاظ تصمیم گیرهای خرید اثر قابل توجهی بر روی درآمد شرکت دارد و هر ریال صرفه جوییدر هزینه های خرید بطور مستقیم روی سود شرکت تاثیر می گذارد. ازسوی دیگر با استفاده از یک نگرش غیرحرفه ای برایتصمیم گیری درمورد خرید، ممکن است به راحتی فرصت های صرفه جویی درهزینه نادیده گرفته شده و مالا به زیان قابلتوجهی منجر گردد. عملکرد سازمانهایی که به مدیریت استراتژیک می پردازند بیشتر و بالاتر از دیگر سازمان هاست. دستیابی به یک حلقه مناسب ارتباطی بین محیط یک سازمان و سطوح مختلف استراتژی (استراتژی سطح شرکت، استراتژیسطح کسب و کار و استراتژی های وظیفه ای)، از الزامات موفقیت در یک محیط رقابتی است. شواهد متقاعد کننده چندیوجود دارد مبنی بر این که همسویی صحیح سیستم های مالی، منابع انسانی، بازاریابی و زنجیره تامین با استراتژی کسبوکار، عملکرد بنگاه را افزایش خواهد داد. بر این اساس در این مقاله ابتدا تفاوت های عمده بین رفتار خرید سازمانی ومصرف کننده تشریح و سپس ضمن برشمردن عوامل موفقیت زنجیره خرید و تامین، نقش استراتژیک مدیریت خرید وتامین در شرکتهای تولیدی و چگونگی توسعه استراتژی هایی مختلف در برابر تامین کنندگان برای پشتیبانی استراتژی هایکلی مربوط به محصول/بازار و کسب و کار مورد بحث قرار می گیرد.

کلیدواژه ها:

مدیریت زنجیره خرید و تامین ، خرید ، مدیریت ، هماهنگی ، استراتژی ، هماهنگی استراتژیک