مقایسه مفهوم عدالت از منظر دو فیلسوف بزرگ ارسطو و جان رالز

سال انتشار: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 163

فایل این مقاله در 16 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

EMCONF08_334

تاریخ نمایه سازی: 25 آبان 1400

چکیده مقاله:

عدالت« از ریشه »عدل« است و در در لغت به معانی »برابری، دادگری کردن،حد متوسط بین افراط و تفریط است که به گونه ای که زیادی و کمی در آن نمیباشد؛ یعنی اعتدال و مساوات حقیقی و انصاف آمده است. برخورداری از عدالت، تمنای دیرین و خواست همیشگی هر انسانی برای بهبودی، خشنودی و خوشبختی خودش بوده و هست. خوشبختی یکی، اما ممکن است برای دیگری خوشبختی نباشد و یا حتی بدبختی به بار آورد. از همینروست که خوشبختی تنها در پرتو عدالت در جامعه ممکن است و هرگاه جامعه در تمامیت خود در رفاه و خوشبخت باشد، عدالت برقرار است. عدالت به عنوان اصل خردمندانه هم زیستی انسان ها، مفهوم بنیانی فلسفه اخلاق، فلسفه اجتماعی و فلسفه سیاسی قدیم و اندیشه های جدید مطرح است و متفکران سیاسی به دنبال راهی برای از بین بردن نابرابری ها و جایگزینی عدالت هستند. عدالت، یکی از خواسته های درونی و فطری انسان است و هر انسانی به مقتضای فطرت سالم خود از نابرابری و تبعیض بیزاری میجوید. عدالت نسبت به برخی ارزشهای معنوی از جایگاه والاتری برخوردار است، همانگونه که در روایتی میخوانیم: از امام علی (علیه السلام) پرسیدند :عدل یا بخشش، کدامیک برتر است؟ آنحضرت فرمود: »عدالت، هر چیزی را در جای خود مینهد، در حالیکه بخشش آن را از جای خود خارج میسازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است، در حالیکه بخشش گروه خاصی را شامل میشود، پس عدالت شریفتر و برتر است. ارسطو عدل را نه برابری بلکه به تناسب میداند و میگوید که جایگاه حقوق هر کس در جامعه باید به اندازه شایستگی و دانایی او باشد. در طول تاریخ اندیشه بشر، اندیشمندان بسیاری بدان توجه نموده و هر یک متناسب با دیدگاه های معرفتشناختی خود، معنا و مفهومی از آن ارائه کرده اند.عدالت در آثار اندیشمندان و فلاسفه مسلمان جایگاه خود را حفظ کرده است. در اینجا پیش از نقل عبارتهای برخی متفکران و فلاسفه مسلمان؛ به طور خلاصه دیدگاه کلی آنها بیان میشود. فیلسوفان، عدالت را یک اصل آرمانی میدانند که به وسیله آن معنای حق مشخص میشود؛ ازاینرو؛ احترام و رعایت عدالت لازم است. اگر عدالت مطابق با حق باشد، دلالت بر برابری و راستی میکند، و نسبت به رعایت کننده آن، دلالت بر یکی از فضایل اصلی دارد که عبارتند از : حکمت، شجاعت، عفت و عدالت . عدالت ریشه ژرفی در روح انسان دارد. هر انسانی با آن خوشمیشود و خوشی یک احساس روحی است. هر کسی از چیزی خوش میشود که به آن مایل باشد. کسی که اسبها را دوست داشته باشد، ازاسب خوشش می آید و همینگونه، کسی که هنرپیشگان را دوست داشته باشد، از هنرپیشگی خوشش می آید. کسی هم که عدالت دوست باشد،بر همینگونه، از چیز عادلانه خوشنود میشود و سرانجام اینکه، دوستدار خوبی و عدالت از وجود خوب و عادلانه خوشحال است. رابطه درونی میان فضیلت و عدالت به این معنی است که عادل از عدالت لذت میبرد. کسی که عادلانه رفتار نکند، از سوی هیچ کسی عادل خوانده نمیشود .

نویسندگان

کامبیز حمیدی

استادیار، گروه مدیریت، واحد همدان ، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان ، ایران

حسین کمندی

دانشجوی دکتری ، گروه مدیریت ، واحد همدان ، دانشگاه آزاد اسلامی ، همدان ، ایران

عبدا... سهرابی

دانشجوی دکتری ، گروه مدیریت ، واحد همدان ، دانشگاه آزاد اسلامی ، همدان ، ایران