تبیین و بررسی یادگیری مادام العمر از منظر فلسفه ی کنفسیوس

فلسفه آموزشی مکتب کنفسیوس و شیوه های آن به ما درک جامعی نسبت به اهداف، محتوی و روش های یادگیری مادام العمر، ارایه می دهد. پرداختن به فلسفه کنفسیوس نه تنها مبانی نظری و چارچوب مفهومی مطلوبی برای یادگیری مادام العمر تبیین می کند، بلکه همچنین احساس روشن تری نسبت به رویکرد های عملی نسبت به توسعه و رشد انسان ایجاد می کند. کنفسیوس انسان را به عنوان مرکز و محور فرآیند یادگیری در نظر می گرفت که به طور قابل توجهی از ایده های کنونی یادگیری مادام العمر متفاوت است.امروزه عبارت یادگیری مادام العمر مربوط به گسترش رشد اقتصادی از طریق تغییر در نظام آموزشی است. انسان به عنوان ابزار و وسیله ای برای رسیدن به اهدافی است که آنها ترسیم می کنند (لینگرند، 2002، ص 55). اما در فلسفه کنفسیوس انسان بودن هسته اصلی است.در این پژوهش با شیوه تحلیلی - کتابخانه ای در جهت تبیین فلسفه کنفسیوس و ربط آن به یادگیری مادام العمر پرداخته شد. از این رو مبانی فلسفی( هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، ارزش شناسی) کنفسیوس در ارتباط با یادگیری مادام العمر بررسی شد. وی ماهیت هستی را تغییر می داند و جهان را دچار جنبش بی وقفه می داند. در باب معرفت شناسی معتقد است شناسایی و دانستن با انسان شدن مساوق است، در انسان شناسی می گوید انسان به دنبال کمال و همدلی با جهان از طریق یادگیری مداوم است. در ارزش شناسی ذکر می کند که انسان موجودی اخلاقی است و باید اخلاق را از طریق یادگیری اکتساب کند و لذا مداوم نیاز به یادگیری دارد(سان،2004).فلسفه آموزش کنفسیوس این نوید را می دهد که به جامعه به عنوان جامعه یادگیری فکر کنیم. دیدگاه کنفسیوس از یادگیری مادام العمر دعوت به اندیشیدن و بررسی محدودیت های هر یک از وضعیت ها، فلسفه ها و منطق یادگیری مادام العمر برای ایجاد جهانی هماهنگ تر و متعالی برای زندگی کردن است

کلیدواژه ها:

یادگیری مداوم ، کنفسیوس ، رویکرد انسانی