بنیان های نظری خلاقیت

با توجه به این که خلاقیت یکی از مسایلی است که در باره ی ماهیت آن بین روان شناسان اختلاف وجود دارد . هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی بنیان های نظری خلاقیت می باشد در این پژوهش بر اساس نظریات و تحقیقات روان شناسان به بررسی رابطه ی 5 مولفه ( هوش، تفکر ، حل مساله ، تخیل و ساختار اجتماعی) با خلاقیت قدام گردید . بین خلاقیت وحل مساله دو نظر وجود داشت : 1 - بین حل مساله وخلاقیت رابطه مثبت ومعنی داری وجود دارد (هوتز و فلد هاتسن 1976 وگلستانی 1378) 2- بین حل مساله وخلاقیت تمایزاتی وجود دارد و خلاقیت فراتر از حل مساله است (روسمن 1931 ،اسبورن 1953 ، پارنز 1992 ،پاپالیا 1988 ،ویلیامز 1984 وآمابیل 1993 ).بین خلاقیت وهوش سه نظر وجود دارد: 1- بر اساس نظر گیلفورد (1973) وتورنس(1967)داشتن حد معینی از هوش برای خلاقیت لازم نه کافی است 2 -بر اساس نظر گتزلس (1960)، مکینون (1962) گیج وبرلاینر(1992)بین خلاقیت وهوش رابطه ی همبستگی پایین وجود دارد 3- وجود هوش برای خلاقیت ضروری است استرنبرگ(2001) . براساس نظرات ( آمابیل 2004 ، بل ووالاس 1986 ، سکیز نتمی هال 1989 ، وایزبرگر 1994 ، ولند جارمن 1998) ساختار اجتماعی بر خلاقیت افراد تاثیر دارد . رابطه بین خلاقیت وتفکر به 3 دسته تقسیم می شود : 1 - خلاقیت واقعیتی بالاتر از تفکر است (گابورا ووایزبرگ ، 1992) 2- خلاقیت در واقع نوعی تفکر است (چارلز هندی 1990 و لوسیر 1997) 3- خلاقیت یکی از عوامل موثر در پرورش خلاقیت است (وایلینگز 1994 وکارل هاویسون 1991).

کلیدواژه ها:

خلاقیت ، هوش ، ساختار اجتماعی ، تخیل ، تفکر