چگونگی آموزش "مددکاری اجتماعی انتقادی" به دانشجویان مددکاری

31 مرداد 1403 - خواندن 5 دقیقه - 171 بازدید

برای پی­ بردن به چگونگی آموزش مددکاری اجتماعی انتقادی به دانشجویان می­توان به موارد زیر توجه داشت.

این آموزش­ دهی به دو بخش نظری که آموزش در کلاس­ها انجام می­شود و عملی که آموزش در دوره کارورزی انجام می­شود، قابل تقسیم است:


بخش اول: آموزش نظری

که اینها را در برمی­گیرد؛

1. آموزش فلسفه مددکاری اجتماعی انتقادی در کلاس درس که این موارد را شامل است:

الف) آشنایی با پارادایم مددکاری اجتماعی انتقادی؛ که می­تواند شامل پارادایم "رئالیسم انتقادی دیالکتیکی" باسکار یا آنچه ما ارائه دادیم (ر.ک کتاب هندسه مددکاری اجتماعی انتقادی، 1402) و در طول همان ایده باسکار است یعنی "رئالیسم دیالکتیکی-پراتیکی" باشد.

ب) آشنایی با مکاتب علوم اجتماعی انتقادی و روش­ها و چگونگی کاربرد ایده ­هایشان؛ مانند رویکردهای فمینیستی، مکتب فرانکفورت و نومارکسیسم و همچنین ایده ­های پسامارکسیستی مانند نگرش­های لاکلائو و موف. همچنین نظریه ­های موجود در مددکاری اجتماعی که در طول این مبحث هستند و باعث گسترش و صورت­بندی بهتر گفتمان مددکاری اجتماعی انتقادی می­شوند مانند نظریه مددکاری اجتماعی ساختاری (Ann Davis, Maurice Moreau, Robert Mullaly)، نظریه مددکاری اجتماعی ضد تبعیض و ضد ظلم (Neil Thompson, Dalrymple & Burke)، نظریه مددکاری اجتماعی پسااستعماری (Linda Briskman)، نظریه جدید مددکاری اجتماعی ساختاری (Robert Mullaly)، نظریه مددکاری اجتماعی رادیکال (Mike Brake, Iain Ferguson).

ج) به دلیل همبستگی بین علوم اجتماعی و فلسفه، آشنایی با فلسفه ­هایی که نقد را در شیوه بررسی مسایل فلسفی خود به کار برده ­اند نیز توصیه می­شود هرچند اگر این نقدهای فلسفی با مسایل درون­ماندگار تاریخی و یا اجتماعی آمیخته باشد کاراتر است تا اینکه نقدها به­ صورت استعلایی مانند سه­ گانه کانت (نقد عقل محض، نقد عملی و نقد قوه حکم) باشند. از این جهت آثار فیلسوفان معاصری چون آدورنو، فوکو، دلوز که نقد فلسفی را در بستر تاریخی انجام می­دهند و به صورت درونماندگار مباحث را مطرح می ­کنند، پیشنهاد می­ شود.

2. داشتن آموزش متعامل با دانشجویان توسط اساتید؛ به­ طوری که دانشجویان خلاقیت ذهنی و انتقادی خود را در خلال بیانات و ارائه­ های اساتید نشان بدهند و این روش، هم به تقویت اعتماد به نفس دانشجویان کمک­ رسان هست و هم به آن­ها نشان می­دهد که حقیقت جهان یا حتی دانش مرسوم صرفا در نزد افراد بالادستی از قبیل اساتید دانشگاه و رده ­های آموزشی بالاتر او نیست بلکه آن­ها نیز می­توانند در شکل ­گیری و دگرگونی این دانش سهیم باشند. به همین جهت روش تدریس دیالکتیکی یا فعال یا متعامل (بنابر تعابیر گوناگون) هنگام آموزش دروس مددکاری اجتماعی بسیار مناسب می­باشد.

3. آموزش میدان­ های مداخلات مددکاری اجتماعی انتقادی؛ که البته رویکرد انتقادی در تمامی مداخلات مددکاران اجتماعی قابلیت اعمال شدن را دارد اما بعضی مداخلات به دلیل بهره­ گیری و اتصال حرفه مددکاری اجتماعی به دانشی که خودش گونه ­ای رویکردی انتقادی محسوب می­شود را می­توان از موارد مداخلاتی دانست که مددکاری اجتماعی غیر انتقادی و محافظه­ کارانه از آن استفاده نمی­کند به عنوان مثال "مددکاری اجتماعی روانکاوی" را میتوان نام برد به دلیل آنکه بیشتر آموزش­ های روانشناسی در مددکاری اجتماعی در قلمرو روانشناسی ­های بالینی مرسوم صورت می­گیرد، جای خالی دانش روانکاوی احساس می­شود و روانکاوی به مثابه یک راهبر و نه درمانگر، خود رویکرد انتقادی به مسئله ضرورت درمان و درمان­شدن مراجعان می­باشد که روانکاوی هدفی اساسا متفاوت با رویکردهای درمانی مرسوم در روانشناسی ­های امروزی دارد. از دیگر موارد مداخلات مددکاری اجتماعی انتقادی می­توان به مددکاری اجتماعی شغلی یا صنعتی اشاره داشت که آن را با جایگزین ­کردن با "مددکاری اجتماعی کارگران و کارمندان" (1402)، تغییر دادیم تا مددکاری اجتماعی شغلی به صورت کنشگرایانه ­تر درآید و صورت­بندی انتقادی از آن داده شود.


بخش دوم: آموزش عملی

بخش آموزش عملی در دوره ­های کارورزی توسط سرپرستان دوره ­ها انجام می­شود. در این نوع آموزش­ ها که می­تواند به صورت فردی یا گروهی انجام شود، سرپرستان از کارآموزان (یا کارورزان) مددکاری اجتماعی می­خواهند که نظر خود را درباره حل چالش درباره فلان پدیده اجتماعی ­ای که می­خواهند آن را با مداخلات مددکارانه بهبود بخشند، بگویند. دلیل این نظرخواهی به دلیل حفظ جوهره انتقادی کار هست تا مددکار اجتماعی متوجه شود که نظرات به او تحمیل نمی­شود و نقش سرپرست نیز هدایت­ و کنترل­ مددکاران است و نه صدور دستورات قهری. در مرحله بعد یعنی ورود به میدان، انتخاب این میدان و قلمروهای آن در بستر فردی یا گروهی یا جامعه ­ای نیز تا حد امکان به خود کارآموز مددکاری اجتماعی واگذار شود و این داشتن حق انتخاب نیز به جوهره انتقادی این رویکرد حاضر بازمی­گردد و اگر کارآموزی بدون علاقه به میدان کار، دوره کارورزی را آغاز کند، شاید نه تنها مثمرثمر نباشد و یادگیری را به تعویق بیاندازد بلکه موجب تنفر از چنین مباحثی شود. بعد از انتخاب ­شدن میدان، کارآموز شروع به مداخلات با کمک سرپرستان خود و با تکیه بر فلسفه و اصول مددکاری اجتماعی انتقادی، می­کند.