امید زاهد
47 یادداشت منتشر شدهسروش جاودانه دشتستان (در پاسداشت سروش اتابک زاده؛ پیشگام مطالعات دشتستان شناسی)
سروش دشتستانی های همان است که هزاران سال انسان، در خاک تفتیده اش پرورانیده و همچنان می پروراند. اما ما امروز، یکی از فرزندان دشتستان را بدرود می گوییم که خود به واقع سروش دشتستانی ها بود. هم به نام و هم به قلم و نیز به جان و دل که عاشق دشتستان بود و در این راه کوشید و نوشت و نوشت تا سروش جاودانه دشتستان شد.
جالب آنکه سروش اتابک زاده به خاطر شغل نیاکانش از آغاز با خبر و رسانه آشنا بود. هم پدر و هم عموی سروش در ادارات پست، تلگراف و تلفن شهرهای استان خدمت کرده بودند، که بدون شک ارزش و اعتبار خبر و نیز خبررسانی در این خانواده، بنیان نهاده شد و سروش اتابک زاده هم آن را نیک آموخته بود. سروش در دوران جوانی، پر جنب و جوش بود؛ کسی که ضمن تحصیل علاوه بر ورزش فوتبال در رشته تئاتر نیز فعال بود و در مسابقات قهرمانی آموزشگاههای کشور شرکت می نمود. همین جوان جویای نام را در سالهای بعد در قامت: دبیر ورزش دبیرستانهای برازجان، دبیر هیات فوتبال شهرستان دشتستان و داور بازیهای فوتبال استان بوشهر می بینیم. او در خاندانی پرورش یافت که علم و ادب را هر دو پاس می داشتند. با این وجود اتابک زاده، دبیر کمیته ملی پیکار با بیسوادی شهرستان دشتستان (قبل از انقلاب) را بر عهده گرفت.
سروش، از برای دشتستانی ها، هم خبرآور و هم شادی آور بود که چنین فرزندی را سزاوار و شایسته است که از نیک مردان دشتستان بشماریم. کسی که به یاری قلمش نام دشتستان و دشتستانی ها را بلند آوازه ساخت. او در مقدمه کتابش از«حرمت نام دشتستان» می گوید و همیشه به دنبال راهی بود، برای آنکه شان اجتماعی و موقعیت دشتستانی ها را در ایران به همه بنمایاند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد. وقتی اولین کتابش را به ایرج افشار تقدیم کرد، افشار برایش نوشت: حضرت اتابک زاده؛ پهنای دشتستان و نخلستانهای زیبای آن همیشه در چشمم جلوه گر بود و اینک با کتاب شما آن همه زیبایی به کنج کتابخانه ام مخزون گشت». سروش اتابک زاده به اسناد و مستند سازی پژوهش باور داشت و در این راستا مجموعه ای گرانبها از اسناد شخصی خود را درباره دشتستان، به سازمان اسناد و کتابخانه ملی در تهران اهداء نمود.
کتاب«جایگاه دشتستان در سرزمین ایران» که سال1373 منتشر شد و سال 1396 به چاپ دوم رسید، گویای این سخن است که سروش، از پیشگامان مطالعات دشتستان شناسی بود که پیشتر علیمراد فراشنبدی در این راه قلم و قدم می زد. همچنین وی به نگارش کتاب «تحولات اجتماعی برازجان»(سال1382) دست یازید که جایگاه نویسنده در تسلط بر مطالعات جامعه شناسی و اهمیت آن را برای ما گوشزد می کند. این روش و اسلوب نگارش پژوهش های دشتستان شناسی در مطالعات بین رشته ای اهمیت دو چندانی دارد. سروش به عشق ایران، می خواست در کتابی دیدگاههای مورخان غربی درباره مهاجرت اقوام بومی ساکن فلات ایران را نیز به چالش بکشد. از سروش اتابک زاده اکنون مقالات گوناگونی نیز در اتحادجنوب(اتحادخبر) به یادگار مانده است که بررسی های تاریخی، فرهنگی و سیاسی با محوریت دشتستان و دشتستان شناسی را در بر می گیرد و چراغ راهی برای پژوهش های تازه و نو در این زمینه به شمار می آید.
سروش، مرد همیشه آراسته و مبادی آداب، با سخنان و کلام شیرینش، همنشینی و شب نشینی های قدیم دشتستانی ها را یادآور می شد و هر چند که سخن می گفت، ملال آور نبود و بسیار به دل می نشست. سروش در قامت یک دشتستانی، فریادهای کاکایوسف های نخلستان و زمینهای تشنه دشتستان را رسا و استوار می گفت و می نوشت و هیچ واهمه ای هم نداشت. او در مقدمه کتابش به نسل های آینده می اندیشد و خرمنی را که از اندیشه و خاطرات گذشتگان در سینه داشت، همگی را در راه عشق به زادبوم و بخاطر تعلق خاطر به دشتستان نثارکرد. برای پسرش – علی – آرزوها داشت و لبخند رضایت همسر و دخترش را در به ثمر رسیدن پژوهش هایش همواره می ستود. اتابک زاده، نمی توانست برای دشتستان ننویسد و در سرزمین گل و بلبل(شیراز) بدون دغدغه بنشیند و همه چیز را به قضا و قدر بسپارد. بر این اندیشه نیک، پا می فشرد «که انسان باید آزاد زندگی کند. برای دیگران هم آزادی بخواهد و به آنان احترام بگذارد». هر چند سال (1397) دشتستان، سروشی را از دست داد و به سوگش نشست؛ اما همچنان امید دشتستانیها، رقص قلم های سروش هایش را خواهان است و این سروش را پایانی نیست و جاودانه است.