اثرات سوء طلاق بر بزهکاری کودکان و نوجوانان در خانواده

طلاق جدا شدن زن از مرد، رها شدن از قید نکاح و رهایی از پیمان زناشویی است که نه تنها باعث از هم گسیختگی بنیادی ترین نهاد اجتماعی (خانواده)می شود. بلکه اثرات سوء آن تمام ابعاد جامعه را در بر می گیرد. فرزندان پناهگاه اصلی خود را از دست داده و گرفتار ناملایمات می شوند. با توجهبه اینکه کودکان امروز آینده سازان جامعه فردا هستند، اندیشمندان با مطالعه مشکلات کودکان و نوجوانان در پی یافتن شیوههای نوین پیشگیری وکنترل بزهکاری هستند. پژوهش حاضر نیز به بررسی تاثیر طلاق و فروپاشی خانواده بر بزهکاری فرزندان آن ها پرداخته و به دنبال یافتن راهکارهاییجهت کاهش اثرات منفی طلاق میباشد. تئوری میدانی کرت لوین، نظریه کودکان طلاق والرستین و کلی، نظریه ازگود و همکاران و نظریه پیوندافتراقی ساترلند به عنوان چهارچوب نظری تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد؛ طلاق و گسستگی خانواده تاثیری مستقیمو قطعی در بروز رفتار بزهکارانه بر اطفال و نوجوانان دارد و جهت پیشگیری از بزهکاری کودکان طلاق، پیشگیری زودرس، به عنوان شاخه ای ازپیشگیری اجتماعی، روشی مناسب می باشد که در صدد است تا از رهگذر مداخلات زودهنگام و از طریق به کارگیری عوامل حمایتی، بر رویعوامل خطر (همانند طلاق) اثر گذاشته و از بزهکاری کودکان و نوجوانان جلوگیری کند.

کلیدواژه ها:

طلاق ، بزهکاری ، اطفال و نوجوانان ، خانواده ، پیشگیری از جرم