زمان سنجی و اثرات جانبی آن در سیستم های تولیدی استهلاک نیروی انسانی، ماشین آلات، و ابزار

فردریک تیلور در اویل قرن بیستم بمنظور ارتقاء بهره وری سازمانهای صنعتی، نظریه زمان سنجی را مطرح و سببرشد چشمگیرتولید گردید. در یک قرن گذشته تیوریهای مدیریتی- رهبری توسعه چشمگیری یافته و تفکر جهاتی شدن سببشده تا جوامع شناخت بهتری از همدیگر داشته، سازمانهای جهانی بتوانند تحلیل دقیق تری از وضعیت جوامع در حال توسعه وتوسعه یافته ارایه دهند، همچنین این فعالیتها متقاضی رهبری نوین جهانی با رویکرد نظامند بوده است ولی کماکان نظریاتمدیریت علمی تیلور در بسیاری از کشورهای در حال توسعه به قوت خود باقیست.تحقیق حاضر در یکی از صنایع موفق شمال غرب کشور با گردآوری و پردازش اطلاعات 110 نیروی انسانی مستقیمصورت گرفته، تاییدگر این موضوعست که زمان سنجی و مدیریت علمی سبب رشد تولید و پاسخگویی به نیاز مشتریان در زمانبرنامه ریزی شده است، با این حال نباید اثرات جانبی آن را نادیده گرفت. هزینه های استهلاک نیروی انسانی، ماشین آلات، و ابزارنه تنها مستقیما خود را به سازمان مربوطه تحمیل میکنند بلکه به شکل غیر مستقیم جامعه را نیز تحت تاثیر قرار میدهند. جهانیشدن و استفاده اقتصادی از منابع موجود در جهان سبب شده تا سرمایه داری جهانی با شعار فروش بیشتر با قیمت تمام شده کمترصنایع خود را برای بکارگیری از نیروی انسانی ارزانتر به کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین گسیل دارد. حال شاهد آنیم که درکشورهای جنوب شرق آسیا بسیاری از زنان، کودکان، و مردان در بدترین شرایط کاری مشغول بکار هستند. مدیران این مراکزصنعتی در خوشبیانه ترین شرایط نظریه تیلور را بکار می گرند، ما معتقدیم تحقیق حاضر- که تحقیقی است کمی- از آن حیص اهمیت دارد که میتوان نتایج حاصل را به صنایع و جوامع مشابه تعیمم داد.

کلیدواژه ها:

تیلوریسم ، مدیریت علمی ، زمان سنجی و حرکت سنجی ، استهلاک نیروی انسانی ، استهلاک ماشین و ابزار