نگرشی انتقادی به نظریه سلطه کانیسمانی ماکس وبر

سال انتشار: 1370
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 401

فایل این مقاله در 19 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_QJSS-1-1_010

تاریخ نمایه سازی: 23 دی 1396

چکیده مقاله:

مردمان شهر – دولت های گونه گون، چون از ستم خداوندان زمینی به جان آمدند، به پندار خدای آسمانی پناه بردند تا شاید به یمن بندگی او بند از بردگی این ناخدایان بگسلند و جان و مال و ایل و عیال خود را از خدنگ و نیرنگ آنان برهانند. ولی هنوز پاسی از ابداع این مفر یا ملجاء نگذشته بود که خدایگان زمینی ادعا کردند که نظر کرده، خدا گزیده، خدازاده، خدا سایه یا به طور خلاصه نماینده خدا بر روی زمین هستند و از حقوق او برخوردارند. دیری نپایید که چنان ادعاهایی و چنین مدعیانی طرفداران پر ایمانی یافتند و به تبلیغ و تلقین نظریه پرستش شخصیت پرداختند. فراعنه مصر (خدای گونه)، امپراتوران چین ( فرزند آسمان )، شاهان ساسانی (خدایگان )، خلفای اموی، عباسی، ترک... که القاب امیرالمومنین و ظل الله را زیور نام خود می ساختند، از این قماش بوده اند. حتی تا ده سال پیش نیز امپراتور ژاپون چون خدایی مورد پرستش و ستایش میلیونها ژاپونی بود. انتساب فرمانروایان زمینی به خدای آسمان، یا برخورداری از گوهر قدرت و سلطنت او از طریق دارا بودن فر این حسن را داشت که قدرت و مقتدر را از جاه طلبی و تعصب بسیاری از مردان در امان نگه می داشت و آن را در هاله ای از تقد سر ناشی از نشانه یا اراده خدایی قرار می داد و لازم الاجرا بودل امر اولی الامر ها را مسجل می ساخت. از آنجا که ذهن انسانی و درونمایه آن، یعنی باور و اعتقاد، قابل القا، تلقین و تربیت است بتدریج در طول تاریخ، نظریه خدادادی بودن قدرت، به عنوان یک خاستگاه مقدس چالش - ناپذیر در وجدان جمعی مردمان بر خشی از جوامع، از آن جمله جامعه هندی برهمایی جا افتاده و به عنوان بخشی از میراث فرهنگی، از نسلی به نسل دیگر منتقل شد و در هر انتقالی هر یک از میراث خواران اندیشمند برهانی و ایقانی بدان افزوده و بالنده تر کرد

نویسندگان