اثر کیفیت حکمرانی بر درآمد مالیاتی کشورهای در حال توسعه (رویکرد داده های تابلویی)

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 460

فایل این مقاله در 24 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

EMAC02_118

تاریخ نمایه سازی: 17 آبان 1396

چکیده مقاله:

نهادها اعم از رسمی و غیر رسمی تعیین کننده انگیزه ها و محدودیت های اقتصادی بوده و می توانند بخشی ازعلل موفقیت یا ناکامی فرآیندهای رشد و اصلاحات مالیاتی در کشورهای مختلف را توضیح دهند. از طرف دیگر، نسبت درآمد مالیاتی به تولید ناخالص داخلی در متون اقتصادی به عنوان یکی از شاخص های مهم توسعه قلمدادمی شود، زیرا از یک سو نشانگر تولید واقعی اقتصاد و از سوی دیگر مبین درصد پاسخگویی مسیولان به مردم است (تورلر و برد، 2008 ). با توجه به وظایف و انتظارات از نظام مالیاتی می توان نواقص و مسایلی را که فرآیند اصلاحیباید آنها را حل کند یا در نظر داشته باشد، در قالب ویژگی های نظری و عملی مطرح کرد. بر اساس گزارش بانک جهانی، به طور متوسط نسبت درآمد مالیاتی به تولید ناخالص داخلی در کشورهای در حال توسعه بین 15 تا 30 درصد و در کشورهای توسعه یافته 30 درصد و نسبت مخارج عمومی به تولید ناخالص داخلی در کشورهای در حالتوسعه معمولا بین 20 تا 30 درصد است در حالی که این نسبت در کشورهای توسعه یافته بیش از 30 درصد است (بانک جهانی، 2008 ). بسیاری از اقتصاددانان عنصر اساسی هر راه حل پایدار برای توسعه نیافتگی را اصلاح و بهبودسیستم مالیاتی می دانند که موجب عملکرد سالم اقتصاد خواهد شد (برد، 2003 ). همانطور که کالدور ( 1963 ) به روشنی بیان کرده است یکی از درس های اساسی که از تجربه اصلاحات مالیاتی در سراسر جهان آموخته است دقیقا این است که اراده سیاسی در هر گونه اصلاحات مالیاتی موفق امری ناگزیر است و نظام مالیاتی یک کشور منعکس کننده نهادهای سیاسی آن است کالدور، 1963 ). اگر مردم دریابند که منافع (ترجیحات) آن ها به درستی در نهادهای سیاسی نمایانگر می شود و افزایش عرضه کالاهای عمومی را دریافت می کنند، تمایل خود را به مشارکت در اقتصاد افزایش می دهند. این امر موجب افزایش مشارکت آنها در زمینه اقتصاد و درنهایت افزایش درآمدهای مالیاتی از طریق بهبود روحیه مالیاتی (عدم فرار از مالیات و افزایش میل خوداظهاری) می شود و از سوی دیگر، دولتی که در آن فساد شایع است، موردی است که درآن شهروندان اعتماد کمی به مسیولان امور دارند و در نتیجه انگیزه پایین به همکاری دارند. در این حالت با گسترش اقتصاد سایه و افزایش فرار مالیاتی درآمدهای مالیاتی کاهش می یابد و در نتیجه اصلاحات مالیاتی نمی توانند به موفقیت مورد انتظار دست یابند. بنظر یک دولت فراگیرو مشروع احتمالا پیش شرط ضروری برای یک نظام مالیاتی مناسب در کشورهای در حال توسعه است (تورلر و برد، .(2008 نظر به اینکه مطالعات بین المللی صورت گرفته در این زمینه جدید و نو بوده و دریچه نوینی را به تفکرات توسعهای می گشاید و در داخل کشور این موضوعات چندان مورد تحقیق قرار نگرفته و جا برای مطالعه در این زمینه بسیار زیاد است؛ در این پژوهش، ضمن اشاره ای بر مبانی اقتصاد نهادگرایی و مروری بر تحقیقات انجام شده در این زمینه، با بررسی جنبه های نظری و تجربی نقش نهادها برخی از جنبه های فوق بررسی می شود. بعد از بخش مقدمه، دربخش دوم به بررسی مبانی نظری و در بخش سوم پیشینه مطالعات پرداخته شده است و در بخش چهارم روش تحقیق و آمار و متغیرهای تحقیق معرفی گردیده است. در بخش پنجم به برآورد مدل پرداخته شده است و در نهایت در بخش ششم نتیجه گیری ارایه شده است

نویسندگان

سیدمرتضی افقه

استادیار اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز

سیدامین منصوری

استادیار اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز