بررسی توانمندی ها و مشکلات زنان و دختران عشایر ایل هداوند (منطقه ورامین)

سال انتشار: 1383
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,787

نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

NCOTI01_011

تاریخ نمایه سازی: 16 خرداد 1394

چکیده مقاله:

موضوع مورد بحث در این مقاله توانمندی ها و مشکلات زنان عشایر ایل هداوند در منطقه ورامین استان تهران می باشد از آنجا که زنان و دختران عشایر چون شاغلان یا کارکنان بدون دستمزد مشغول تولید بوده و ارزش افزوده حاصل از تولید خود را بدون چشمداشت صرف مخارج روزمره زندگی می نمایند که در امارگیری ها به حساب نمی آید آنان در مجموعه کار و فعالیت های خانواده مشارکت داشته و کمک خرج خانوار هستند اما هیچ گاه جرات تصمیم گیری برای خود و آینده خویش را ندارند به این اعتبار محکوم به پذیرش قوانین و سنت های دست و پاگیر جامعه خویش هستند . به دلیل موانع و محدودیت های عدیده ای که بر سر راه حضور و مشارکت اجتماعی- اقتصادی زنان عشایر وجود دارد اساسا فاقد قدرت هستند و بعد از مردان به عنوان جنس دوم و عناصر زیر دست ، در تصمیم گیری ها نقشی ندارند. آنان در مجموعه ای از شاخص های برخورداری مربوط به توسعه انسانی- اجتماعی در رده های بسیار پایین تر از مردان قرار دارند. بحث توانمندی زنان مدتی است که به عنوان یک مفهوم وارد ادبیات توسعه شده است . معنای لغوی این کلمه عبارت است از نیرومندی، اقتدار، قوت و یارایی (توانایی های فردی، توانایی های گروهی). اولین مسئله ای که مطرح می شود موضوع برابری است وقتی صحبت از کلمه برابری می شود اغلب این نکته به ذهن متبادر می شود که زنان باید کلا از مردان تقلید کنند در حقیقت زنان و مردان می توانند شرایط اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی یکسانی داشته باشند. منابع قدرت در بحث توانمندسازی شناسایی شده است و آنها شامل قدرت اقتصادی، اطلاعاتی، زمانی، سیاسی و درونی می باشند که هرچه دسترسی انسان ها به این منابع قدرت بیشتر باشد و همچنین کنترل آنها بر این منابع بیشتر باشد طبیعی است که قدرت تصمیم گیری آنها در همه موارد مربوط به خود افزایش می یابد. توانمند سازی به معنای تسلط زنان بر مردان و ترویج فرهنگ زن سالاری نیست بلکه باعث افزایش اعتماد به نفس زنان شده و به تبع آن اثرات تعیین کننده ای در فرایند تصمیم گیری در زندگی خصوصی و اجتماعی آنان دارد. زنان و دختران عشایر می بایست به حقوق خویش واقف بوده و درصدد ارتقا سطح اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و ... خود باشند که این وضعیت ابدا موجب تضعیف موقعیت مردان عشایر نیست به عبارتی بهبود شرایط زیستی- فرهنگی ارتقا زنان و دختران عشایر نه تنها موجبات افزایش شاخص های سلامت روحی و روانی و جسمی و امنیت آنها را تضمین می کند بلکه تمام جوانب زندگی آنها را تحت الشعاع قرار می دهد مثلا ازدواج های مصلحتی و اجباری و یا ترک تحصیل دختران به دلیل اصرار خانواده که هم به ضرر خود او و هم همسر اوست. فرضیه اصلی این تحقیق آن بوده است که زنان و دختران عشایر قدرت ، توانایی و موقعیت اجتماعی خود را از دست داده اند بر مبنای این فرضیه پرسش های مطرح شده در مقاله شامل : وضعیت فرهنگی – اجتماعی زنان و دختران عشایر، وضعیت اشتغال خانگی، وضعیت بهداشت و درمان و تغذیه، اموزش های غیر رسمی، و مشکلات آنها و ارائه پیشنهاداتی جهت بهبود و ارتقا جایگاه زنان و دختران می باشد برای دستیابی به اطلاعات لازم جهت انجام این مطالعه از روش تکمیل پرسشنامه و مصاحبه حضوری استفاده شده اس و بر اساس مطالعات میدانی نتیجه بررسی ها تبیین و تحلیل شده است. برای دسترسی به منابع قدرت می بایست نگرش های جنسیتی تغییر یابند که این خود نیازمند پذیرش مردان است سپس در خصوص افزایش سطح سواد و دانایی تامین منابع اقتصادی و فرهنگی مشارکت آنها و ایجاد فرصت جهت مشارکت انها برنامه ریزی شود.

کلیدواژه ها:

توانمند سازی یا منابع قدرت ، زنان و دختران عشایر ، ارتقای جایگاه ، اعتماد به نفس ، احساس رضایت از زندگی ، رفاه ، آگاهی ، مشارکت ، کنترل

نویسندگان

مریم حسینی

کارشناس آبخیزداری دفتر مطالعات سازمان امور عشایر ایران