اشتباه ساختن انتظارات را تمام کن
در بازی bricks breaker چندین توپ را با لرزش دست بصورت اتفاقی به بهترین نقطه می زنیم و بیشترین امتیاز را کسب می کنیم ولی واکنش خاصی نداریم، به محض اینکه با همون اشتباه لرزش دست توپ را به منطقه بدی ارسال می کنیم زمین و زمان و شانس را مقصر می دانیم، واقعا چرا؟ مگر با همین اشتباه چندین بار موفق نشده بودیم؟
فرقی ندارد انسان یا بازی یا حیوان و... اگر لطف زیاد و مکرری به ما شود آن لطف تبدیل به وظیفه می شود و اگر به هر دلیلی آن لطف را قطع کند به دلیل توقع و انتظار بی مورد ما از او ناراحت می شویم.
با دوستان هرموقع به تفریح می رفتیم من برایم مهم نبود و همیشه بدترین نقطه از نظر نشستن نسیب من می شد، یا روی غذای کمتر و بیشتر به دلیل بی ارزش بودن این ها هیجوقت بحثی نداشتم، بعد از مدتی عمدا خراب ترین نقطه را برای من می گذاشتند و می گفتند تو که عادت داری و خنده، یا حتی روزی که دلدرد شدیدی داشتم وقتی از دستشویی برگشتم اصلا برای من غذایی نگذاشته بودند، من جرقه ای در ذهنم خورد ولی باز هم اهمیت ندادم چون هنوز این مسائل از نظرم ارزش نداشت، یک روز نشسته بودیم در آلاچیقی در بیرون شهر، دوستم پشتی من را کشید و گفت تو که عادت داری به جای بد بودن، متوجه شدم فرقی ندارد که آن شخص خانواده باشد یا دوست یا غریبه، وقتی لطفی را تکرار کنی دیگران کوچیکترین راحتی خودشان را به تو ترجیح می دهند.
خوب بودن دائم، لطف دائم، کمک دائم و تایید کردن دائم ما را محبوب تر نخواهد کرد بلکه با ساختن انتظارات بیشتر در " ۹۰ درصد " شرایط ارزش ما را کم خواهد کرد و باعث خواهد شد دیگران کوچکترین خوشی و راحتی خودشان را به حال آن لحظه ما ترجیح بدهند.