طاهره جلالوند
مدرس آموزش خانواده،مشاور تحصیلی و دانش آموخته تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش از دانشگاه تهران
33 یادداشت منتشر شدهتوصیف انسان در قرآن (بخش تکمیلی یادداشت ۴)
توصیف انسان در قرآن (بخش تکمیلی یادداشت ۴):
در عین حال با توجه به معنای لغوی عقل؛ مشتقات یا مترادف های آن را به کار بسته؛ اما با مشخص کردن ویژگی های بازداری و سنجیدگی؛ مفهوم خاصی را برای عقل ورزی در نظرگرفته است. این ویژگی ها را در دوسطح شناخت و عمل؛ می توان جداگانه مورد بررسی قرار داد. در سطح شناخت؛ عقل ورزی به چه معناست؟ هر گاه کسی تلاش های شناختی خویش؛ را به نحوی تحت ضبط وکنترل در آورد که از کجروی در اندیشه مصون بماند و در نتیجه به شناخت یا بازشناسی امر موردنظر راه یابد؛به عقل ورزی در مقام شناخت دست یازیده است.
سه عامل در بازداری شناخت از کجروی نقش عمده دارند:
۱- ارزیابی کفایت ادله
۲-برخورداری از علم
۳- کنترل حب و بغض
با نظر به عامل نخست؛عقل ورزی هنگامی رخ می دهد که فرد؛دلایلی را که برای دست یافتن به نتیجه ای تدارک دیده است مورد ارزیابی و آنها را از جهت کفایت؛مورد بازبینی قرار دهد. نمونه ای از این مساله در سور ه آل عمران آمده است.یهود و نصاری؛حضرت ابراهیم(ع) را به خود منتسب می کردند و دین خود را دین حضرت ابراهیم(ع) می دانستند. خداوند آنان را خطاب قرار می دهد که:« ای اهل کتاب چرا در مورد ابراهیم بحث و جدل می کنید؛با آنکه شما دین خود را از تورات و انجیل برگرفته اید که سال ها بعد از ابراهیم بر موسی و عیسی نازل شده اند. آیا عقل خود را به کار نمی بندید؟»آل عمران:۶۵
با نظر به عامل دوم؛هرکسی از علم بیشتری برخوردار باشد؛در مقام شناخت؛امکان بیشتری برای عقل ورزی دارد. به عبارت دیگر؛ احاطه علمی و برخورداری از اطلاعات گسترده؛این امکان را برای فرد فراهم می آورد که مواد بیشتری برای ترکیب و مقایسه مطالب در اختیار داشته باشد. و بنابر این به شناخت عمیق تر یا بازشناسی دقیق تری دست یازد. اطلاعات و آگاهی های گسترده مانع از آن می شوند که فرد به نتیجه گیری های خام بپردازد. از این رو؛عقل ورزی در گرو آن است که فرد از علم بیشتری برخوردار باشد:« ما این مثل ها را برای مردم می زنیم[تا به شناخت و معرفت نایل آیند] اما جز عالمان؛به عمق آنها دست -
نمی یازند.» عنکبوت:۴۳
سرانجام ؛با نظر به عامل سوم یعنی کنترل حب و بغض؛عقل ورزی در مقام شناخت؛مستلزم آن است که از دخالت های انحراف آفرین حب و بغض؛ جلوگیری شود؛همان طور که دوستی مانع از بازشناسی ضعف ها و دشمنی؛مانع از دیدن قوت هاست. هنگامی که دوپای حب و
بغض در بند عقل گرفتار آید؛آدمی می تواند از کجروی در شناخت و بازشناسی در امان بماند. از این رو؛قرآن کسانی را که انس و الفت با سنت های بازمانده از گذشتگان را معیار قبول این سنت ها قرار می دهند؛به عقل ورزی دعوت می کند و می گوید اگر گذشتگان را عاقل یافتید از انان پیروی کنید.بقره:۱۷
لذا می توان گفت که مفهوم خاصی که قران به واژه عقل داده ؛اولا حاکی از آن است که عقل ورزی باید با نظر به کل وجود آدمی؛ به کسی اطلاق شود. به عبارت دیگر ؛عقل ورزی؛ امری صرفا شناختی نیست ؛لذا هرچند می توان گفت که کسی در مقام شناخت؛عقل ورزی کرده؛اما اگر حاصل این شناخت در ضبط و بازداری او در مقام عمل به کار نیاید؛در کل باید اورا جاهل و غیرعاقل خواند.بقره:۷۵
ثانیا؛میان عقل ورزی و هدایت؛همبستگی وجود دارد. عقل؛به سبب کنترل و بازداری در مقام شناخت و عمل؛مایه هدایت و راه جویی آدمی به مبدا هستی است و این با کمترین سرمایه عقل؛یعنی گمان نیز تا حدی قابل نیل است.لذا کسی که به این هدایت دست نیابد؛از عقل ورزی بازمانده است.
ثالثا عقل ورزی مراتب مختلفی دارد و می توان در این مراتب حرکت کرد و اوج گرفت. به عبارت دیگر؛عقل قابل افزایش و کاهش است.
منزلگاه برتر عقل در قرآن «لب» (جمع الباب)نامیده شده است. لب هر چیز؛خالص و زبده آن است. عقل هنگامی لب نامیده می شود که در قلمرو شناخت و نیز در قلمرو عمل؛چنان مضبوط حرکت کند که از پیرایه های افکار باطل و هواهای نفس مبرا بماند (آثار این درجه از عقل در سوره رعد آیات ۱۷ تا ۲۶ آمده است)
برگرفته از کتاب تعلیم و تربیت اسلامی جلد اول. اثر ارزشمند جناب آقای دکتر خسرو باقری نوع پرست استاد دانشگاه تهران