دشواری های علوم انسانی در جهان البرت انیشتین
اگر یک پزشک دچار اشتباه شود، ممکن است که یک انسان بیمار آسیب ببیند یا از بین برود، وقتی یک مهندس هوافضا اشتباه کند، شاید تعدادی از انسان ها دچار صانحه شده و از دنیا بروند، اما با اشتباه یک سیاستمدار ممکن است هزاران نفر در اثر جنگ کشته شوند و یک نسل تحت تاثیرات منفی آن قرار بگیرد. پس سیاستمدار بودن و از آن مهم تر تصمیم سازی برای اهالی سیاست، کاری بسیار دشوار و خطیر است.
بسیاری از مهندسان و متخصصان علوم فنی و مهندسی تصور می کنند که علوم انسانی هیچ قانون و قاعده مشخصی ندارد و در میان اندیشمندان آن اختلاف نظر و دیدگاه زیادی وجود دارد. لذا فراگیری این علوم یا صاحب نظر شدن در آن ساده به نظرشان می آید و هرکسی با قدری تلاش می تواند نظریات خود را مطرح کرده و صاحب نظر شود!

ما انسان ها در سال 2023 همچنان در جهان کشف شده توسط آلبرت انیشتین زندگی می کنیم، چه آن را به طور کامل درک کنیم یا از درک آن عاجز باشیم. در این یادداشت تلاش می شود تا با استفاده از نظریه نسبیت خاص انیشتین ثابت کند که نظریه پردازی و فراگیری مباحث علوم انسانی به مراتب پیچیده تر از علوم طبیعی یا مهندسی است.
می دانیم که نظریه نسبیت خاص انیشتین مدعی نسبی بودن همه چیز نیست و تنها می گوید که چیزهایی مانند زمان و مکان که از نظر دنیا مطلق بودند، نسبی هستند و چیزی مانند سرعت نور که نسبی انگاشته می شد، مطلق است.
چرا که هیچ چیز را بدون مقایسه با چیز دیگری، نمی توانیم بگوییم که سریع یا کند حرکت می کند. خودروی من در قیاس با دوچرخه ام سریع، اما کنار یک موشک کند است. حرکت هم به همین ترتیب، اگر قطاری با سرعت 160 کیلومتر در ساعت درحال پیشروی به سمت شرق است، مسافری هم در قطار با سرعت 7 کیلومتر در حال حرکت به سمت مغرب است. سرعت مسافر چه اندازه است؟ ما تا مرجع مقایسه ای انتخاب نکنیم، نمی توانیم به این سوال جواب بدهیم. نسبت به زمین مسافر با سرعت 153 کیلومتر در ساعت به سمت شرق می رود، اما نسبت
به قطار با سرعت 7 کیلومتر در ساعت به سمت غرب در حرکت است.
نظریات علوم انسانی و نظریه پردازی در آن دقیقا به همین ترتیب است که نظریات مختلفی وجود دارد، اما در
عین حال نمی توان هیچکدام از اینها را کامل ترین یا آخرین نظریه برای بهره برداری دانست. به عنوان مثال درعلم سیاست، نظریات متعدد شرقی، غربی، دینی و... وجود دارد، اما می توان یک نظریه را برای تمام جوامع و زمان
ها تجویز کرد و نظریات در نسبت با مکان و زمان و بعضی مولفه های دیگر باید برای سیاستگذاری انتخاب شوند.
یک نظریه سیاسی هیچگاه نمی تواند بدون توجه و درنظر گرفتن تاریخ، فرهنگ و شرایط اقتصادی و اجتماعی
یک جامعه پیاده سازی شود و اینجاست که علوم انسانی را پیچیده می کند. یعنی در عین تعدد نظریات و چارچوب
ها، هیچ قانون ثابت یا لبه علم و تکنولوژی وجود ندراد و اندیشمندان این حوزه برای پیشبرد مطلوب جامعه باید
نظریات مختلف را مدام بررسی و متناسب با نیاز خود به روزرسانی کنند. به همان ترتیب که برای دانستن سرعت
مسافر در قطار باید مرجع مقایسه در نظر بگیریم، در پیاده سازی نظریات علوم انسانی نیز باید جامعه و شرایط
خاص آن را به عنوان مرجع مقایسه در نظر گرفت تا در نسبت با نظریات موجود بتوان نظریه مطلوب و با کارایی
یا بهره وری بیشتر را برگزید؛ که این نیز خود نیاز به سابقه، مطالعه گسترده و از همه مهم تر بینش در حوزه علوم
انسانی مانند سیاست، فرهنگ، اقتصاد و... است. چراکه انسان ها و جوامع انسانی ضمن تفاوت های بسیار در
نسبت با یکدیگر، پیچیدگی هایی دارند که شناخت را دشوار می نماید.
ضمن آنکه در علوم انسانی برای تامین نیازهای جوامع و انسانها، الزم است در سیاست ها و پیاده سازی آن
حوادث را پیش بینی کرد که این نکته پیچیدگی را دوچندان کرده است. چراکه انسان پیچیده ترین موجود در کره
زمین است و به همین نسبت درک و چاره اندیشی و پیش بینی نیازهای او نیز دچار سختی هایی است.
و اساسا دلیل اینکه ما مدام در سیاست های خارجی و داخلی خود نتیجه مطلوب را به دست نمی آوریم، همین
نکته است که متخصصان علوم انسانی در راس امور داخلی و خارجی قرار ندارند و از آن فراتر، احتمالات و
نسبت های مختلف را در سیاست ها و تصمیمات در نظر نگرفته و مطلق اندیشانه عمل می کنیم.