سعید کیوان پور :شیرانی بیدآبادی
361386 : Researcher ID نویسنده و پژوهشگر (محقق) مبانی جرم شناسی و روانشناسی Author and resear
153 یادداشت منتشر شدهانسان امروز و تسخیر طبیعت ؛
دومین کنفرانس توانمند سازی منابع انسان ایران
انسان امروز با نور دانش ، بسیاری از زوایای تاریک طبیعت را روشن نموده ، تا اندازه ای بر مجهولات کره ی خاکی واقف گردیده ، و علل و معالیل آنها را شناخته است . بشر امروز بر دریاها و خشکی ها تسلط یافته ، موالید طبیعی و عناصر معدنی را مسخر و مقهور خویش ساخته ، و آنها را در راه بهبود زندگی خود بکار گرفته است . بشر امروز کهکشانها را رصد کرده ، فواصل اجرام سماوی را اندازه گیری نموده ، و کم و بیش از اوضاع کیهان باعظمت آگاه شده است . بشر امروز خود را از محیط جاذبه ی زمین خارج ساخته و در کره ی ماه و امثالهم قدم گذارده ، و هم اکنون اندیشه ی فضا در سر می پروراند ، ولی با همه ی پیروزیهائی که در رشته های مختلف علوم به دست آورده هنوز نتوانسته است خود را اداره و کنترل کند ؟ جرائم و جنایات را از صفحه ی زمین براندازد، خود را وظیفه شناس و در چهارچوب قوانین الهی حرکت نماید ، جنگ و خونریزی را از میان ببرد ، عدل و داد را در جهان مستقر سازد ، و موجبات سعادت و کامیابی خویش را فراهم آورد .
در تمدنی که انسان را مافوق آنچه اسلاف ما تصور می کردند بالا برده ؟ چرا اسباب خوشبختی ، تمتع حقیقی و لذت واقعی کم و نادر است ؟ مگر نه این است که ما از نسلهای سابق جلوتر افتاده ایم و به کمال نزدیکتر شده ایم ؟ مگر نه این است که گوش ما از پشت گوشی های نوین مکالمات قاره های بعید را میشنود و چشمهایمان از پشت عدسی های تلسکوپ الکترونی میلیاردها ستاره را نظاره و برسی میکند و به استعانت میکروسکپی در یک قطره آب دنیائی از حرکت و حیات را می بینیم .؟ مگر صدا و تصویر ما نیست که در یک لحظه به نقاط دوردست جهان می رسد یا در صفحه ی سیاهی برای همیشه ظبط میشود ؟ مگر هواپیماهای مدرن امروزی نیست که با سرعتی که اسلافمان حتی از تصور آن عاجز بودند به مقصد می رساند ؟ پس چرا با این همه ترقیات فنی و پیشرفت تکنولوژی ، سعادت بشر تامین نشده و آلام درونیش تسکین نیافته است ؟ چرا روح انسان از درک کیفیت و لذت مظفریتهای خویش محروم است ؟ علت این عدم تعادل چیست و ریشه ی این درد روحی کجاست ؟
در پاسخ این پرسش باید گفت : ناکامی و محرومیت بشر امروز ناشی از خود نا آگاهی و معلول خود ناشناسی است . تمدنی که هم اکنون در جهان حاکم است با سرشت فطری و ساختمان طبیعی انسان منطبق و هم آهنگ نیست چه ، در این تمدن ، انسان فراموش شده ، انسانیت سرکوب گشته و موازنه ی ماده و معنی برهم خورده است . در این تمدن ، جنبه حیوانی بشر که نیمی از انسان است بیش از حد ، مورد حمایت واقع شده و جنبه ی معنوی بشر که نیم دیگر و مهمتر انسان است مورد بی اعتنائی قرار گرفته است . در تمدن کنونی تقریبا تمام توجه مردم به مادیات معطوف گردیده و سعادت را تنها در ارضاء غرائز ، اقناع شهوات و ازدیاد لذائذ جستجو می کنند و برای تعالی معنوی و تکامل روحی ارزشی قائل نیستند .
《 دکتر کارل در مقدمه کتاب خود می نویسد : تمدن ماشینی در راهی که افتاده است شایسته پیروزی نیست زیرا به سوی انحطاط پیش میرود . زیباییهای علوم ماده ی بیجان ، چنان بشر را خیره کرده است که خود را از یاد برده و فراموش نموده است که جسم و جان وی از قوانین مرموزی پیروی میکنند که مانند قوانین ستارگان لایتغیرند و نمی توان بی آنکه خطر و زیانی متوجه شود آنها را پایمال نمود . بنابراین شناسایی روابطی که آدمی را به جهان و همنوعانش پیوند می دهد و همچنین آشنائی به روابط بین بافتها در دانش ضرورت دارد . در حقیقت قبل از هر چیز باید انسان را شناخت و به انسان پرداخت چه با انحطاط او زیبایی های تمدن ما و حتی عظمت جهان ستارگان نیز از میان می رود .》
خود شناسی یا معرفت نفس ، زیربنای سعادت بشر در جمیع شئون مادی و معنوی است .
آدمی در پرتو خودشناسی به نیازهای درونی و بیرونی خویش پی میبرد ، عواملی که مایه تعالی و تکامل او است تشخیص میدهد ، وظیفه شناس میشود ، به پاکی و نیکی میگراید ، و سرانجام به کمالی که لایق مقام انسان است نائل می گردد . بدبختانه در تمدن صنعتی و ماشینی شناخت انسان مورد توجه قرار نگرفته و برنامه زندگی بر وفق ساختمان طبیعی و خواهشهای فطری بشر پایه گذاری نشده است ، از این رو با همه ی درخشندگی و فروغی که دارد مردم را خوشبخت نکرده و موجبات رستگاری و سعادت آنان را فراهم نیاورده است .
بنای معظم و خیره کننده تمدن جدید چون بدون توجه به سرشت و طبیعت و احتیاجات حقیقی انسان بالا رفته است برای ما متناسب نیست و چون مولد اکتشافات اتفاقی علمی و تصورات و تئوریها و تمایلات و تفنن های آدمی است با آنکه به دست ما و برای خود ما ساخته شده معهذا در خور ما نمی باشد . تمام انسانها از هر ملت و نژاد به انگیزه حب ذات و کشش فطری طالب سعادتند و برای نیل به آن تلاش و کوشش می کنند . ولی در گذشته و حال اغلب نمی دانند سعادت واقعی در چیست و راه وصول به کدام است . حتی بسیاری از فلاسفه و دانشمندان دیروز و امروز در شناخت سعادت از واقع بینی باز مانده و دچار تشتت فکر و اختلاف نظر شده اند . بعضی سعادت بشر را در کامکاری و لذت پنداشته اند و بعضی در اقتصاد و ثروت . برخی قدرت و مقام را مایه سعادت دانسته اند و برخی جاه و محبوبیت را . گروهی سعادت بشر را در علم و اخلاق جستجو کرده اند و گروهی در زهد و ریاضت ، و خلاصه بعضی در سعادت به اصالت روح و معنی گرایش یافته و جنبه های مادی را ناچیز شمرده اند و برخی ماده و جسم را در سعادت اصیل شناخته و معنویت را از یاد برده اند و این اختلاف نظر از آن جهت است که اغلب انسان را نشناخته اند و به جهان درونی و برونیش آنطور که باید پی نبرده اند .
خودشناسی و اخلاق ، گفتار فلسفی ص3 محمد تقی فلسفی
انسان ناشناخته ، ص7
کتاب فروید ، ص 77
اندیشه های بزرگان : سعید شیرانی