سیگنال رنگی

26 اسفند 1401 - خواندن 4 دقیقه - 364 بازدید

سیگنال رنگی!

هادی سمساریه


تغییراتی که در طول زمان در روندهای مختلف مشاهده می کنیم اتفاقی نیست. نگاهی کنجکاوانه بر پایه تحولات تاریخی میتواند در بسیاری از مواقع ما را به روشن بینی و درک بهتر و عمیق تر از رویدادها برساند و با اندکی مطالعه و کسب معرفت علمی و حتی عامیانه و با چاشنی تخیل جامعه شناختی, تحلیل و تبیین این وقایع شیرین تر و جذاب تر هم خواهد شد.



اینجا سخن ما از سیر تاریخی تغییر رنگ آمیزی جداول خیابانی است, در گذشته رنگ این جدول ها غالبا سیاه و سفید بود و تداعی کننده حالت صفر و یک و یا جدایی آشتی ناپذیر در ساحت اندیشه بود. به تدریج رنگ سیاه جایش را به سبز و آبی داد ولی حالت دوگانه کماکان برقرار بود. اخیرا در شهرهای مختلف شاهد رنگ آمیزی طیف گونه جداول هستیم, به این ترتیب که با شروع از رنگ سفید با افزایش تدریجی رنگ مورد نظر بعد از ۳ یا ۴ و نهایتا ۵ واحد به رنگ نهایی می رسیم. شاید در نگاه اول صرفا به جنبه زیباشناختی مساله توجه کنید و طراوتی که از تنوع رنگ ها عاید همشهریان می شود اما در نگاهی عمیق تر می توان این حرکت را از یک طرف به عنوان بازنمایی اندیشه عاملان آن و از طرف دیگر در قالب برنامه تلقین اجتماعی به جهت تاثیرگذاری بر مخاطبان بررسی کرد. بازنمایی یاد شده بیانگر تغییر در اندیشه های جزمی و پذیرش تنوع و احترام به سلایق مختلف و تلاش در جهت افزایش روحیه نشاط و شادابی در سطح جامعه است و با نگاهی خوش بینانه تر از افزایش سطح تحمل پذیری و اصطلاحا رواداری مسئولین امر حکایت دارد.



طی تماسی که با یکی از دوستان در شهرداری تبریز داشتیم, از وی درباره چرایی تغییر رنگ جداول پرسیدیم. او گفت: "می خواهیم دل مردم شاد شود. رنگ های خوش, دل مردم را شاد می کنند و نشاط را به جامعه می دهد. با رنگ های جدید و خوش, شهر زیباتر دیده می شود. قبلا که در بخش آسفالت بودم این پیشنهاد را دادم و با آن موافقت کردند. الان که خودم مسئول خدمات هستم بهتر می توانم این ایده را پیگیری کنم. اینکه جشن ها هم زیاد برگزار می شوند را دوست دارم, با اینکه بودجه مان در این حوزه کم است."
تلقین اجتماعی مفهومی ژرف تر است و با رمزگذاری نشانه ای مفاهیم در ارتباط است. به این معنی که احتمالا و با بهره گیری از تخیل جامعه شناختی فرایندی هوشمندانه در جهت تاثیرگذاری بر سبک و نگرش طیف های خاصی از جامعه در جریان است و این مورد به احتمال زیاد یکی از نمودهای بصری این فرایند به منظور تلطیف دیدگاه های جزمی و افزایش همگرایی با سایر تفکرات و جریان ها است و اگر در طی این فرایند به عناصر مکانی و تاریخی و روانشناسی اجتماعی نیز توجه شده باشد حقیقتا با پدیده ای تحسین برانگیز و مترقی مواجه هستیم.
تحلیل فوق فارغ از میزان انطباق آن با واقعیت, بیانگر اهمیت جلوه های بصری در شهر است و قدرت و دامنه تاثیرگذاری این المان ها امری مشهود است و در برنامه های مختلف و مداخلات وسیع و ناملموس اجتماعی می توان از کارکرد آن ها بهره جست و به اصلاح رویه های ناهمگون و تقریب اندیشه ها با حداقل هزینه و انرژی پرداخت.