گریز عاشقانه حاجی بشیرخان (کاکا سیاه ملک التجار بوشهری) و دختر خبرنویس کنسولگری انگلیس در بوشهر (روایت عاشقانه ای از بوشهر قدیم)

8 خرداد 1403 - خواندن 6 دقیقه - 175 بازدید


برخی رویدادهای تاریخی در بوشهر قدیم پا به پای افسانه می زند، یکی از همین رویدادهای واقعی که در اواخر قرن نوزدهم واقع شد، براساس اسناد کنسولگری انگلیسی ، ماجرای دلدادگی حاجی بشیرخان از خانه زادان ملک التجار بوشهری است که خانم دکتر ونسا مارتین عنوان«عشق در شرایط پیچیده» را برای این ماجرای تاریخی برگزیده است.

بشیر در اصل برده سیاه پوستی بود که به نوشته سدید السلطنه تا سال 1896 میلادی، شصت سال از عمرش می گذشت، او حیثیت امپراتوری بریتانیا را به چالش گرفت، آرامش ایران را برهم زد و موجب مخالفت و پریشانی و تشتت میان علمای برجسته شیعه شد. او در خانه یکی از ثروتمندترین تاجران ایران دوره قاجار یعنی حاج محمد مهدی ملک التجار بوشهری متولد شده بود. بشیر تحصیلکرده و به سبب انتساب به خاندان ملک التجار دارای ثروت، خانه و املاک شخصی و باغی زیبا و نیز مورد اعتماد و وثوق ملک التجار و از اقتدار و امنیت ناشی از این موقعیت هم برخوردار بود.



در آن سوی ماجرا آقا محمد رحیم گزارش و خبر نویس کنسولگری انگلیس در بوشهر بود که از قضا بشیر پیوندهای نزدیکی با اهل منزل آقا محمد رحیم داشت. البته آقا محمدرحیم سعی می کرد به این مناسبات پایان دهد. به همین دلیل دخترش از خانواده اش رنجید و بشیر هم که درصدد نقشه ای برای فرار دختر از خانه بود، دست به کار شد. چندی بعد دختر با مقداری جواهرات و لباس و 3600 قران پول از خانه گریخت. بشیر پیش تر البته توسط سیدی در 24 آوریل 1889 عقد را جاری کرده بود و دختر را یک دختر خدمتکار و دختر رحیم باغبان معرفی کرده بود تا کسی از هویت او خبردار نشود.

وقتی آقا رحیم از این ماجرا خبردار شد به خانه بشیر رفت و با زد و خورد مختصری با غلامانش، دخترش را به خانه برگرداند. پس از آن بشیر و آقامحمد رحیم در پی حکم علما رفتند تا شاید بتوانند به سود خود حکمی شرعی بگیرند و از لحاظ قوانین شریعت به مراد دل خود برسند. از طرفی آقا محمد رحیم حکمی شرعی گرفت که دخترش مهجور است و بی اجازه پدر نمی تواند ازدواج کند و از طرفی حاجی بشیرخان درصدد تطمیع علما برآمد و چون سودی نبرد به دارالحکومه بوشهر شکایت برد که آقا محمد رحیم به خانه ام هجوم برده و زنم را ربوده و اهل خانه ام را زخمی کرده است.

حکومت از تهران تلگرافی دریافت کرد که ازدواج حاجی بشیر را معتبر می دانست و این از نظر مقامات محلی بی اندازه پیچیده بود و واقعیت آنکه انگلیسی ها این ماجرا را در واقع توهین به خود و آن را توطئه ای از سوی ملک التجار بوشهری می دانستند که قصد دارد آبروی بریتانیا را ببرد!

سعدالملک حاکم بوشهر سعی کرد با انعقاد مجلسی که تحت نفود انگلیسی ها بود، حکم تبعید حاجی بشیر را به عراق بگیرد. در حالی که معین التجار و ملک التجار با دادن 20000 قران رشوه به حاکم بوشهر قصد داشتند تا حکم به نفع حاجی بشیر سرو سامان یابد. اما در واقع قانون عرف جامعه به نفع آقا محمدرحیم بود.

به هر روی با تصمیم حاکم بوشهر و البته انگلیسی ها که خواهان غرامت 5000 تومانی برای آقا محمدرحیم بودند، حاجی بشیرخان بدون آنکه مجازات شود در 26 جولای 1889 باکشتی بخار به کربلا تبعید شد و خانه هایش را در داخل و خارج شهر و جواهراتش در رهن معین التجار قرار گرفت تا تضمین بیشتری باشد برای مبلغ درخواستی انگلیسی ها که به فروش نخواهد رفت. حاجی بشیر در کربلا با علما برای بدست آوردن همسر و دارایی اش تلاش کرد و حتی نامه ای از سوی یکی از مجتهدین به امین السلطان فرستاد. اما در اواخر سال 1890 دختر آقا محمدرحیم با شخصی به نام محمد خالد ازدواج کرد. پس از آن حاکم بوشهر به نماینده انگلیس اخطار کرد که به فتاوای علمای عراق مخالفت شده و این را شرم آور توصیف و آن را مقدمات بلوایی در بوشهر برشمرد.

این پایان کار نبود، علما بوشهر حاضر نشدند ساکت بمانند و دستور تعطیلی بازار را دادند و از اقامه نماز هم خودداری کردند. از سویی نماینده سیاسی انگلیس مقیم بوشهر در نامه ای به سفارت انگلیس از این موضوع به عنوان «ازدواج برای توهین» و تحریک احساسات ناخوشایند مردم خبر داد. حاکم بوشهر هم به نماینده انگلیس تلگرافی را از علمای نجف و کربلا نشان داد که در آن ازدواج دختر آقا محمد رحیم را با دیگری موجب زنای محصنه برشمرده بود. اوضاع پیچیده تر شد و انگلیسی ها آن را تحریک آمیز می دانستند. این غائله حتی سبب برکناری سعدالملک و آمدن حاکم جدید نظام السلطنه شد. سرانجام علمای بوشهر پیشنهادی را به علمای عتبات فرستادند که فتاوایی صادر کنند که هر دو طرف باید دختر را طلاق دهند. انگلیسی ها هم مجتهدی را در کربلا پیدا کردند که بتواند حکم به نفع آنان پیدا کند.

در آخرین تلاش ها حاجی بشیرخان از معتبرترین علمای عتبات برای خودش فتاوا گرفته بود که مشروعیت ازدواج او را تایید می کرد و انگلیسی ها که پای حیثیت شان در میان بود آن را فاقد تاریخ دانستند و مدعی بودند آقا محمد رحیم هم یک فتوای معتبر به نفع خود دارد و باید هر دو طرف در دادگاه حضور یابند.

در پایان این عشق نافرجام، آقا محمد رحیم جواهراتش را از دست داد و سال 1905 درگذشت و میان ورثه اش نزاع بر سر میراثش درگرفت. حاجی بشیرخان هرگز به همسرش دست نیافت و دختر آقا محمد رحیم هم با محمد خالد در خلوت تاریک تنهایی خودشان و تاریخ بوشهر به فراموشی سپرده شدند.