زمان بی قرار
[جمیل صلیبا]
در فلسفه، فیض یا ریزش (Emanation) به فعل فاعلی اطلاق میشود که همیشه و بدون عوض و غرض در جریان است. چنین فاعلی دارای وجود ازلی و ابدی است. زیرا دوام صدور فعل از او تابع دوام وجود اوست. این فاعل، مبدا فیاض و واجب الوجود است که همه چیز را به نحو ضروری و معقول افاضه میکند. این فاعل، چنانکه ابن سینا گفته است: « فاعل کل است، یعنی موجودی است که همه چیز از او افاضه میشود به نحوی که این فیض مباین با ذات اوست.» (نجات) مقصود از فیض این است که تمام موجوداتی که جهان از ترکیب آن ها به وجود آمده است، از یک مبدا افاضه شده است و یا از یک جوهر به وجود آمده است بدون اینکه در فعل این مبدا یا جوهر، سستی و بریدگی وجود داشته باشد. فیض متضمن معنی صیرورت است و همین طور متضمن معنی حدوث متعاقب و مستمر، در زمان است. جهان از خدا افاضه شده، همچنان که نور از خورشید. (1)
[یزدانپناه عسکری]
زمان مستتر در فیض واجب الوجود و جوهر و سرشت غایی نشئت و دقت است. آشنایی با زمان محول به دیدن دیگر قرار انسان است. ا انتم انشاتم شجرتها ام نحن المنشون (واقعه:72).
آنچه دیدی بر قرار خود نماند - آنچه میبینی نماند بر قرار. (سعدی)
___
1-جمیل صلیبا، منوچهر صانعی دره بیدی، فرهنگ فلسفی، انتشارات حکمت - تهران، چاپ: اول، 1366 ص 508 6:292