حمیدرضا صفری
47 یادداشت منتشر شدهمقاومت معرفتی و بحران گفتمانی در جهان پس از حقیقت: نقش +۱ در بازتعریف حقیقت در ایران
مقاومت معرفتی و بحران گفتمانی در جهان پس از حقیقت: نقش +۱ در بازتعریف حقیقت در ایران
نویسنده: حمیدرضا صفری – واضع نظریه بحران +۱ و کارشناس عالی سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان کرمانشاه
چکیده:
عصر حاضر با مفهوم «پس از حقیقت» (Post-Truth) و فرسایش اعتماد به نهادهای رسمی و منابع سنتی دانش شناخته می شود. این بحران گفتمانی، در ایران به دلیل تضاد میان روایت های جهانی و تجربیات بومی، تشدید شده است. نظریه ی بحران +۱، این تشتت را نه صرفا شکست در انتقال اطلاعات، بلکه مرحله ای ضروری برای ظهور «حقیقت عملیاتی» (Operational Truth) می داند. ایران با فعال سازی ظرفیت های معرفتی خود (عنصر +۱)، می تواند گفتمان مسلط جهانی را به چالش کشیده و چارچوب های تحلیلی جدیدی ارائه دهد.
محتوای تحلیلی:
۱. بحران گفتمانی: فروپاشی روایت های کلان
جهان در حال تجربه یک گسست عمیق در تولید و پذیرش حقیقت است. شبکه های اجتماعی، با سرعت بالایی، روایت های متضاد را تکثیر می کنند و اعتبار نهادهایی مانند دانشگاه ها، رسانه ها و دولت ها را تضعیف می نمایند. این فروپاشی روایت ها، یک بحران ساختاری در حوزه ی شناخت است.
در ایران، این بحران با چند لایه ی داخلی تشدید می شود:
- شکاف نسلی: تضاد میان نسل هایی که با پارادایم های مختلف شکل گرفته اند.
- تضاد بین مرکز و پیرامون: روایت های رسمی در تعارض با تجارب زیسته ی مردم در مناطق مختلف.
- جنگ شناختی خارجی: تلاش سیستم های رقیب برای تزریق روایت های تضعیف کننده.
۲. نظریه بحران +۱ در عرصه ی معرفت شناسی
نظریه بحران +۱، بحران گفتمانی را فرصتی برای «بازمهندسی معرفتی» می داند. در این حالت در فرمول نظریه بحران به علاوه یک، عنصر +۱ در این حوزه، توانایی سیستم برای خودسازی معرفتی (Epistemic Self-Construction) است.
\tگستره{گفتمان جدید}=واکاوی/برچیدن روایت های کهن+(+1)دانش زاینده
این «+۱» معرفتی شامل موارد زیر است:
- خودآگاهی تاریخی: درک عمیق تر از مسیر تاریخی و ظرفیت های تمدنی ایران، فراتر از چارچوب های وارداتی.
- تولید زبان مشترک: ایجاد زبان تحلیلی که بتواند پیچیدگی های وضعیت ایران را بدون تقلیل گرایی (Reductionism) توضیح دهد. (مانند نظریه بحران +۱ خود).
بحران گفتمانی (V) در نهایت به نفع سیستمی تمام می شود که بتواند با نوآوری مفهومی، پارادایم مسلط را به چالش بکشد.
۳. ژئوپلیتیک دانش و تولید مفهوم
ایران به دلیل سابقه ی طولانی در تولید دانش و تاثیرگذاری فرهنگی، دارای پتانسیل های عظیم برای تبدیل شدن به یک «قطب معرفتی» است. در نظم چندقطبی، قدرت صرفا با نظامی گری یا اقتصاد سنجیده نمی شود، بلکه با توانایی ارائه ی مدل های حکمرانی و توسعه که برای دیگران جذاب باشد، سنجیده می شود.
مقاومت معرفتی: در این چارچوب، مقاومت در برابر تحمیل مدل های توسعه ی غربی (که مبتنی بر روایت های خاصی از فردگرایی یا مصرف گرایی هستند) صرفا موضع گیری سیاسی نیست، بلکه یک ضرورت معرفتی برای حفظ انسجام تمدنی است.
مدل های توسعه ی ایرانی باید بتوانند نشان دهند که چگونه می توانند همزمان به پیشرفت اقتصادی دست یابند و از اصول فرهنگی و اجتماعی خود صیانت کنند. این همان چیزی است که در نظریه ی بحران +۱، خروج موفق از بحران نامیده می شود.
۴. کاربرد در سیاست گذاری عمومی
بحران های اجتماعی (مانند اعتراضات یا نوسانات فرهنگی) غالبا به عنوان شکست در مدیریت بحران تفسیر می شوند. اما در نگاه +۱، این ها نشانه هایی هستند که ساختارهای مدیریتی نتوانسته اند با سرعت تغییرات فرهنگی همراه شوند. فعال سازی +۱ معرفتی به معنای زیر است:
- تحول در آموزش عالی: تغییر تمرکز از مصرف دانش به تولید دانش کاربردی و بومی.
- شفافیت انتقادی: ایجاد فضایی که در آن نقدها (V) شنیده شوند، اما خروجی آن (فرآیند +۱) به سمت راه حل های سازنده هدایت شود.
نتیجه گیری:
بحران گفتمانی یک وضعیت دائمی در گذار تمدنی است. ایران با پذیرش این بحران به عنوان فرصتی برای «تولید گفتمان»، و نه صرفا «دفاع از گفتمان موجود»، می تواند از جایگاه خود به عنوان یک بازیگر مستقل استفاده کند. موفقیت در این عرصه، بستگی به توانایی نهادها در تبدیل شکاف های شناختی به مزیت رقابتی در حوزه ی تولید دانش دارد.
کلیدواژه ها:
بحران گفتمانی، پس از حقیقت، ژئوپلیتیک دانش، نظریه بحران به علاوه یک، خودسازی معرفتی، ایران تمدنی