حمیدرضا صفری
43 یادداشت منتشر شدهتوسعه یافتگی ، توسعه نیافتگی و جامعه شناسی توسعه، کدام یک برازنده ایران است؟
یکی از دلایل تقلیدی بودن غالب نظریه های توسعه، (به جز نظریات مبتنی بر روش شناسی میان رشته ای(بحران# به علاوه# یک#), مدارهای توسعه نیافتگی در ایران و کلا نظریاتی که به دلیل درون زایی بر مفاهیم حساسیت دارند) عدم دقت در مفاهیم است . تا جایی که برخی نظریات دیگران و خود را گاه توسعه ، گاه توسعه نیافتگی(یافتگی) می خوانند.در این یادداشت تفاوت اصطلاحاتی مانند نظریه توسعه (Theory of Development)، نظریه توسعه نیافتگی (Theory of Underdevelopment) و نظریه جامعه شناسی توسعه (Sociology of Development Theory) در علوم اجتماعی و توسعه، بررسی و به مورد خاص ایران پرداخته می شود.نطریات توسعه، اعم توسعه یافتگی، توسعه نیافتگی و جامعه شناسی توسعه، به چارچوب های تحلیلی برای توضیح چگونگی رشد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جوامع اشاره دارند. این اصطلاحات اغلب با هم هم پوشانی دارند، اما تفاوت های کلیدی در تمرکز و دیدگاه آن ها وجود دارد:
نظریه توسعه: معمولا به رویکردهای مثبت و خطی مانند نظریه نوسازی (Modernization Theory) اشاره دارد که بر مراحل پیشرفت از جوامع سنتی به مدرن (مانند صنعتی سازی# و دموکراسی سازی#) تاکید می کند. این نظریه فرض می کند توسعه از طریق تقلید از مدل های غربی (مانند سرمایه داری و فناوری) امکان پذیر است.
نظریه توسعه نیافتگی: برعکس، رویکردی انتقادی (اغلب وابسته به نظریه وابستگی# یا Dependency Theory) است که عقب ماندگی# را نه به عنوان یک مرحله موقت، بلکه نتیجه ساختارهای جهانی# نابرابر (مانند استثمار# کشورهای مرکزی# توسط پیرامونی#) می بیند. این نظریه توسعه نیافتگی را "توسعه وابسته"# یا چرخه ای معیوب می داند.
نظریه جامعه شناسی توسعه#: شاخه ای گسترده تر از جامعه شناسی# است که هر دو رویکرد بالا را در بر می گیرد و بر عوامل اجتماعی مانند فرهنگ، طبقات، نهادها# و تغییرات# اجتماعی# تمرکز دارد. این نظریه نه تنها اقتصاد، بلکه جنبه های فرهنگی و سیاسی را بررسی می کند و می تواند شامل نقد هر دو نظریه فوق باشد.این اصطلاحات "درست" یا "نادرست" مطلق نیستند، بلکه بسته به زمینه تاریخی، اقتصادی و اجتماعی یک کشور، یکی بیشتر کاربرد دارد. برای کشوری مانند ایران، که دارای تاریخ پیچیده ای از مدرنیزاسیون# ناکام، وابستگی# به نفت و تحریم های# جهانی# است، نظریه توسعه نیافتگی بیشترین تطابق را دارد، هرچند عناصری از جامعه شناسی توسعه برای تحلیل جامع تر مفید با این حال، در ادبیات علمی، ایران اغلب به عنوان مثالی از توسعه نیافتگی وابسته توصیف می شود: صنعتی سازی ناکام، ساختار اقتدارگرا و تاثیر عوامل خارجی (تحریم ها و وابستگی). برای ایران، هیچ نظریه ای به تنهایی "درست" نیست، اما نظریه توسعه نیافتگی بیشترین شواهد را دارد.
چرا نظریه توسعه نیافتگی برای ایران مناسب تر است؟
ریشه های تاریخی: ایران از دوران قاجار# (۱۸۰۰-۱۹۲۵) نمونه ای از "توسعه وابسته"# بوده، جایی که اقتصاد به قدرت های خارجی وابسته شد بدون ایجاد ظرفیت داخلی.نظریه پردازانی مانند آندره گاندر فرانک# (توسعه نیافتگی) و جان فوران# (نئومارکسیستی) ایران را مثالی از "پیرامون"# جهانی می دانند که استثمار خارجی (نفت، تحریم) مانع پیشرفت شده.
عوامل داخلی-خارجی: موانعی مانند استبداد (دولت خودکامه)، فرهنگ نخبه کشی و هجوم های تاریخی (مانند شیوه تولید آسیایی) با نظریه وابستگی هم خوانی دارد.
شواهد معاصر: شکست برنامه های توسعه ایران (از ۱۳۲۷ تا هفتم اخیر)، به دلیل تمرکز بر پروژه های نفتی و عدم اصلاحات ساختاری؛ رشد متوسط اما ناپایدار.
در مقابل، نظریه توسعه (نوسازی) برای ایران ناکافی است زیرا مدرنیزاسیون پهلوی# (مانند اصلاحات ارضی) به جای پیشرفت، به نابرابری و انقلاب منجر شد. در اینجا نظریه جامعه شناسی توسعه# مفید است، اما بیشتر به عنوان چارچوب مکمل عمل می کند. (مانند تحلیل فرهنگی توسعه اسلامی)
اما در مجموع، برای ایران، نظریه توسعه نیافتگی دقیق ترین توصیف است، زیرا عقب ماندگی را نه به عنوان "عدم تلاش"#، بلکه نتیجه وابستگی ساختاری# و تاریخی# می بیند. با این حال، برای پیشرفت، ترکیبی از این نظریه با عناصر جامعه شناسی توسعه (مانند تمرکز بر عوامل فرهنگی بومی) پیشنهاد می شود. راهکارها می تواند شامل کاهش وابستگی به نفت، اصلاحات سیاسی# برای کاهش استبداد و سرمایه گذاری در آموزش/نوآوری باشد.