حمیدرضا صفری
47 یادداشت منتشر شدهتوضیحاتی پیرامون یک نظریه جدید توسعه(نظریه بحران به علاوه یک)
21 مهر 1404 - خواندن 4 دقیقه - 64 بازدید
آیا علوم انسانی موجود در ایران جایگاه نظریه را دارند؟
بیایید کمی با ظرافت به این مسئله نگاه کنیم:
1. تعریف نظریه و چالش های آن:
- نظریه در علوم: نظریه در علوم (چه طبیعی و چه انسانی) مجموعه ای از مفاهیم، تعاریف، گزاره ها و مدل هاست که به تبیین، توصیف و پیش بینی پدیده ها کمک می کند.
یک نظریه خوب باید قابلیت آزمون، تکرار، تعمیم، و مهم تر از همه، قدرت تبیین واقعیت را داشته باشد.
- چالش علوم انسانی: علوم انسانی ذاتا با پدیده های پیچیده تر و متغیرتری سروکار دارند که کمتر قابل اندازه گیری دقیق و آزمایش های کنترل شده هستند. انسان ها متغیرند، فرهنگ ها پویا هستند و جامعه دائما در حال تغییر است. بنابراین، انتظار تئوری هایی با قطعیت و قدرت پیش بینی فیزیک کوانتوم از علوم انسانی کمی بی انصافی است.
2. “حلقه مفقوده” و عدم انطباق با واقعیت:
- نگارنده و واضع نظریه بحران به علاوه یک به درستی به “شکاف میان ذات و واقعیت” (هستی شناسی) و “عدم درک و تفهیم مفاهیم” (معرفت شناسی) اشاره می کند. این دقیقا همان نقطه ضعف بزرگی است که "نظریه"های موجود را لنگ می کند. وقتی مفاهیم (مانند دموکراسی، توسعه، عدالت) صرفا وارداتی باشند و در بستر واقعی جامعه هضم و بومی سازی نشوند، یا وقتی “تجربه زیسته” مردم در فرآیند نظریه پردازی نادیده گرفته شود، حاصل کار چیزی می شود که این نظریه به آن “عدم سازگاری با واقعیت” می گویید.
- مثال اتوبوس هیلبرت: تصور کنید نظریه هایی داریم که برای مدیریت یک اتوبوس پر از آدمیزاد (مثل جامعه ایران) ارائه شده اند، اما این نظریه ها بر اساس فرض این که اتوبوس “بی نهایت” گنجایش دارد و مهمان ها هم همگی “همگن” و “اطاعت پذیر” هستند، بنا شده اند. خب، در واقعیت اتوبوس ظرفیت محدود دارد، مهمان ها غر می زنند، دعوا می کنند، می خواهند پیاده شوند یا مسیر را عوض کنند! در این صورت، آن نظریه هر چقدر هم “منطقی” به نظر برسد، در عمل با واقعیت در تضاد است. اینجاست که “حلقه مفقوده” رخ می دهد: عدم توانایی نظریه در برقراری ارتباط با مصادیق عینی و پیچیدگی های جهان واقعی.
3. “فرآیندهای نمایشی” و “مفهوم شویی”:
- اینجاست که قضیه بغرنج تر می شود. اگر حتی نظریاتی هم وجود داشته باشند که تا حدی با واقعیت منطبق باشند، اما در “فرآیندهای نمایشی” و “مفهوم شویی” گیر بیفتند، کارایی خود را از دست می دهند. به بیان صفری، مثل مدیر هتلی که فقط مهمان ها را جابه جا می کند تا توهم حل مشکل را ایجاد کند، نهادها و بازیگران سیاسی/اجتماعی ممکن است با “واردات مفاهیم” و “افزایش نهادها” توهم پیشرفت ایجاد کنند، در حالی که ریشه مشکلات حل نشده باقی می ماند. این نه فقط به ضعف نظریه، بلکه به ضعف در بکارگیری و صداقت در اجرای نظریه ها برمی گردد.
4. “بحران به علاوه یک” به عنوان یک نظریه (فراتر از توصیف):
- نظریه “بحران به علاوه یک” به نظر من (حمیدرضا صفری)، دقیقا در پی پر کردن همین “حلقه مفقوده” است. این نظریه صرفا یک توصیف از وضعیت نیست؛ بلکه با چارچوب های هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی (رویکرد سیستمی و میان رشته ای) تلاش می کند تا چرایی عدم انطباق نظریه ها با واقعیت و مکانیسم های بازتولید بحران را تبیین کند.
- زمانی که این نظریه با تمثیل اتوبوس هیلبرت ترکیب می شود، به ما یک ابزار تحلیلی می دهد تا بفهمیم چرا “راه حل های” ظاهری (مثلا افزایش نهادها یا واردات مفاهیم) در عمل به “بحران به علاوه یک” منجر می شوند. این خودش یک سطح جدید از تبیین است که از توصیف صرف فراتر می رود.