نقش هفت نظریه تاثیرگذار علوم اجتماعی و علوم سیاسی در فرآیند اقناع رسانه ای بین المللی گروه های تروریستی
دکتر علی اکبر فرهنگی، دکتر طاهر روشندل اربطانی، دکتر سید مهدی شریفی، دکتر هومن قاپچی
هفت نظریه #هویت_مقاومت #ذهن_بی_خانمان #کنترل_ذهن #شستشوی_مغزی #محرومیت_نسبی #از_خود_بیگانگی #حاد_واقعیت
طبق نظریه «هویت مقاومت[1]»اقلیت همواره به دنبال راهیست که با مشابهت یابی و تکیه و تاکید بر نژاد، مذهب، قومیت، سن، رنگ پوست و ... برای خودش توان دفاعی در مقابل اکثریت(ها) دست و پا کند. (یزدان پناه و دیگران. 1391. 41) جوان مسلمان اروپایی که از خانواده ای مهاجر آمده و رنگ پوست و لهجه اش در بسیاری از موارد، مورد تحقیر و سرزنش قرار می گیرد به دنبال نوعی «ایجاد اتحاد با دیگر اقلیت ها» است. از این رو در اروپا یک جوان با اصلیت سومالیایی با دیگری اهل الجزیره یا لبنان یا پاکستان یا بنگلادش طرح دوستی می ریزد و تعامل با مومشکی های سبزه رو را به تعامل با سفیدهای بود ترجیح می دهد. (مسلمانان با مسلمانان، سنی ها با سنی ها و ...) از منظری دیگر گاهی آنقدر دستیابی به هویت مقاومت برای طرفداران بنیادگرایی و یا فرقه هایی با نوع نگاه ماکیاولی اهمیت پیدا می کند که فارغ از شکاف های عمیق ماهوی با یکدیگر متحد می شوند. در مورد پدیده داعش، جهان شاهد این بود که سلفی های افراطی و بعثی های سکولار هویتی مشترک پیدا کرده و منطقه را نا امن نمودند.
در نظریه «ذهن بی خانمان[2]» (برگر و همکاران،1394: 147)درمورد پدیدارشناسی جهانی شدن بر پایه «تعاریف واقعیت» از آگاهی در زندگی روزمره و آگاهی مدرن سخن گفته و معتقدند «فرد مدرن از خانه و کاشانه خود رها شده و هرگز نمی تواند جای پای مطمئنی پیدا کند. آن ها همواره در بی خانمانی به سر می برند.» شاید بهترین اصطلاح در این زمینه همان «از ده رانده و از شهر مانده» باشد. جوان یا نوجوانی پاکستانی الاصل یا نیجریه ای الاصل را در نظر بگیرید که در جامعه به زبان انگلیسی تکلم می کند اما در خانه زبان عربی یا سواحیلی حکمفرماست. وی پیشینه ای از دین و مذهب اسلام و تسنن یا در برخی موارد حتی وهابیت دارد که در جامعه جای خود را در حالت خوشبینانه تر به مسیحیت و در حالت بدبینانه به آتئیسم و خداناباوری می دهد. در حالی که پدرش در اتاق دیگری قرآن می خواند، بازی های رایانه ای وی سراسر تیراندازی و ترویج خشونت است و شبکه های تلویزیونی و یا مجازی اش سرشار از محتوای جنسی... حال در این بی خانمانی ذهن وی به هر چیزی چنگ می زند تا به وی «معنای بودن» بدهد و کاشانه ای برای روح و جانش باشد. «کنترل ذهن» به وسیله حکومت ها با کمک سرویس های امنیتی، پلیس و نهادهای وابسته به حکومت با هدف همسو سازی افراد با سیاست ها و خط مشی های خود بدون اینکه فرد هدف متوجه شود و از طریق به کارگیری سایر افراد جامعه تحت عنوان دوست، همکار، خانواده و غیره صورت می گیرد. برای درخدمت گرفتن افراد، فرد هدف به عنوان یک فرد با رفتار ناهنجار که نیاز به اصلاح دارد معرفی شده و بدین ترتیب سایر افراد متقاعد به همکاری می شوند. روش دیگر متقاعد کردن افراد به همکاری ایجاد اختلاف و دشمن سازی برای فرد قربانی از طریق شنود همه جانبه و شناسایی مولفه های رفتاری فرد قربانی و روابط فرد با سایرین در گروه و سوء استفاده از آن ها انجام می شود. در بسیاری از مساجد اروپا و در محافل دانشگاهی، هنری و ... کنترل ذهن توسط داعش در بالاترین شکل آن در جریان است. اما داستان شستشوی مغزی با کنترل ذهن تفاوت دارد. استیون حسن[3] تمایز جالبی بین شستشوی مغزی و کنترل ذهن قائل می شود. در شستشوی مغزی فرد از اتفاقاتی که در حال رخ دادن است آگاهی دارد اما در کنترل ذهن افراد تحت عنوان دوست، همکار، خانواده و غیره بکار گرفته می شوند و شخص از اتفاقات بی خبر است. ( حسن، 1392: 87) در کتاب گسستن بندها، استیون حسن نخست ثابت می کند فرقه ها فرد را به «بند» کشیده و سپس راه های گسستن از این بندها را برای مخاطب تعریف و تفسیر می کند.
«شستشوی مغزی[4]» به این معناست که تحت شرایط خاص، فرد ناخودآگاه وادار به تبعیت از اندیشه یا خواسته های افراد دیگر می شود و تغییرات عمده ای در باورها و در نتیجه در رفتارهای او به وجود می آید. ادگار شاین «ایزوله شدن از دیگران» و «دستبند های طلایی» را دو ایده ی اصلی شستشوی مغزی می داند. ایزوله شدن از دیگران یعنی این که ارتباطات وی را با دیگران کم یا قطع کنیم تا از منابع دیگر ورودی نداشته باشد و دستبندهای طلایی یعنی آن که به نوعی منافعش را گره بزنیم به خودمان که تداوم وضعیت فعلی برایش جذاب باشد. (لشگربلوکی، عصرایران؛ 1397: 02)
«نظریه محرومیت نسبی» ناظر بر شرایط نابرابر میان اجزای یک جامعه است که در آن، برخی شهروندان از امکانات و امتیازات، بهره مندی های بیشتری نسبت به برخی دیگر دارند. براساس این نظریه شورش و بحران های سیاسی هنگامی صورت می گیرد که معترضان به این نتیجه برسند که بنا به دلایلی از امکانات موجود یا آنچه مورد انتظارشان است، کمتر از آنچه حق آن هاست، دریافت می کنند. از این رو برای دست یافتن به حقوق و منافع بیشتر یا تسکین سرخوردگی ناشی از محرومیت به پرخاشگری و خشونت سیاسی متوسل می شوند. مسئله تبعیض و محرومیت یک جنبه عینی دارد و یک جنبه ذهنی، اگر وجود تبعیض در شکل گیری بحران های قوم پایه مهم ارزیابی گردد، مسئله احساس تبعیض و محرومیت نیز دارای اهمیت قابل توجهی خواهد بود احساس تبعیض باعث افزایش انتظارات افراد جامعه قومی و بعد افزایش احساس محرومیت نسبی می گردد افزایش این دوعامل نیز منجر به تقویت هویت قومی در نهایت خشونت سیاسی می شود در ضمن احساس تبعیض و محرومیت با احساس شهروند درجه دو بودن و اقلیت بودن ارتباط مستقیمی دارد. (جان نثار، 1394: 99)
نظریه «از خود بیگانگی[5]»به ویژگی هایی می پردازد که در بسیاری از جوانان اروپایی جذب شده توسط داعش دیده می شود.
1-ناتوانی، این حس که سرنوشت فرد تحت کنترل خودش نیست، بلکه به وسیله عوامل خارجی، سرنوشت، شانس و یا نظم و ترتیب موسسات تعیین می شود.
2-بی معنا بودن، به نداشتن درک یا سازگاری در هر دامنه عمل (مانند امور دنیوی یا روابط بین فردی) و یا حس عمومی بی هدفی در زندگی اشاره داد.
3-عادی نبودن، عدم تعهد به معاهدات مشترک اجتماعی (نتیجه آن انحراف گسترده، بی اعتمادی، رقابت فردی بی لجام و نامحدود و مانند آن است.)
4-بیگانگی فرهنگی، احساس حذف از ارزش های مستقر در جامعه (به عنوان مثال در شورش های فکری و یا دانشجویی علیه نهادهای مرسوم).
5- انزوای اجتماعی، احساس تنهایی و یا محرومیت در روابط اجتماعی است. (به عنوان مثال بودن در میان اعضای گروه اقلیت)
6- با خود بیگانه بودن، شاید سخت ترین تعریف باشد. این که فرد از تماس با خودش خارج می شود.
کارل مارکس استدلال می کرد که از خود بیگانگی نتیجه مالکیت خصوصی سرمایه و استخدام کارگران برای دستمزد و نیز ترتیباتی است که به کارگران کنترل کمی روی آنچه انجام می دهند می دهد. در سیستم هایی که باعث از خود بیگانگی می شوند، افراد به خاطر تجربه رضایت یا حس اتصال به روند زندگی کار نمی کنند، بلکه به جایش کار می کنند تا پولی به دست آورند و با آن نیازهایشان را برطرف کنند. کاری که باعث از خود بیگانگی می شود به یک فعالیت مکانیکی و عادت جاری تبدیل می شود که به وسیله دیگران اداره می شود. (کراسمن، 1399، 02)
طبق «نظریه حادواقعیت» ژان بودریار می توان گفت که «خلافت اسلامی» نوعی نسخه بدلی (شبیه سازی شده[6]) از واقعیت است، واقعیتی که صرفا محصول توانایی تبلیغاتی-رسانه ای داعش بوده و وجود خارجی ندارد. «تا زمانی که مثلث دولت ناکام در خاورمیانه، تبلیغات رسانه ای داعش و بحران هویت (عدم تعلق اجتماعی-سیاسی) نزد مردم به ویژه اقلیت های قومی پابرجاست، خطر سلفی گری و افراط گرایی به شکل بالقوه همچنان باقی خواهد ماند، حتی اگر داعش به لحاظ فیزیکی نابود شود. (آقایی، دیپلماسی ایرانی، 1396: 01) » دو محور این مثلث را کماکان در اروپا نیز می توان یافت. تبلیغات رسانه ای داعش برای جوانان اروپایی نه تنها در محافل و مساجد سلفی ها و وهابی ها بلکه در اینترنت و شبکه های اجتماعی مجازی در دسترس جوانانی است که با «اصلیتی غیر اروپایی» و با برچسب «شهروند درجه دو» بر پیشانی به دنبال بازگشتن به اصل خویش و جستجوی هویتشان هستند. بودریار قلمرو حضور حاد-واقعیت را تنها در نمایشگر تلویزیون و شبکه های اجتماعی نمی بیند، بلکه تمام شئونات زندگی را تحت تاثیر و مملو از حادهای واقعی می یابد. ما در رسانه گسیختگی نشانه ها و پیام ها از یکدیگر را به نظاره نشسته ایم. رسانه ها در اصل، نشانه ها با پیام های متضاد را به صورت متوالی در کنار هم می چینند. جریان عظیم این پیام های مستمر، یک اثربخشی کلی دارد و آن این است که ما را به «مصرف محض» سوق می دهد. در اینجا ما با رسانه ها و نشانه های آن ها طرفیم؛ ولی پیام و معنایی که از رسانه می گیریم، پیام و معنای آن نشانه ها نیست. در این نقطه است که مرگ معنا فرا می رسد و همگی ما به مصرف کننده هایی که از مصرف نشانه ها لذت می برند، بدل می شویم. برای مخاطب مصرف گرا، تماشای لحظه مجروح شدن گاوچران اسپانیایی به دست یک گاو نر یا قتل عام مردانی در یک نزاع قبیله ای در آفریقا با تماشای سکانس های فیلمی جنگی فرقی ندارد. ما در بمباران اطلاعاتی رسانه ها با طیف گسترده ای از مسائل گوناگون مواجه می شویم که یا با آن ها بیگانه ایم یا برای ما اهمیتی ندارند. در ابتدای ظهور داعش تماشای ویدیوی سر بریدن یک نفر با ضریب تاثیری هزاران برابری در گوشی های تلفن همراه می چرخید گویی که داعش هزاران نفر را قتل عام کرده است؛ حال آن که در فیلمی هالیوودی، یک بازیگر ساختمانی را با صدها نفر ساکن (مرد و زن و بچه و پیر و جوان) منفجر می سازد ولی از آن جایی که طبق القای فیلم آن ها «آدم بدها» هستند چه بسا مخاطب لبخندی از سر رضایت نیز بزند.
[1] کستلز معتقد است هویت مقاومت را کنشگرانی ایجاد می کنند که وضعیتشان از طرف منطق سلطه بی ارزش انگاشته شده یا داغ ننگ بر آنها می زنند. به همین دلیل مبنای این هویت، سنگرهایی برای مقاومت و بقا برمبنای اصول متفاوت یا متضاد با اصول مورد حمایت نهادهای جامعه شناخته می شود. پی آمد هویت مقاومت ایجاد اجتماعات و جماعت هاست، کستلز این نوع هویت را بهترین شکل هویت سازی جامعه معاصر می داند. وی اشکال این نوع هویت را ملی گرائی مبتنی بر قومیت و بنیادگرائی می داند.
[2] پژوهش سه جامعه شناس معاصر درباره تاثیر فرایند «نوگرایی» و نهادهای مدرن بر «آگاهی مدرن» به ویژه در جوامع به اصطلاح «جهان سوم»: یعنی تاثیر دو دسته از فرایندهای نهادی مدرن به مثابه «حاملان اولیه» (فناوری، اقتصاد و دیوان سالاری مدرن) و «حاملان ثانوی» (شهرنشینی، آموزش همگانی و ارتباط های جمعی) نوسازی بر شکل گیری آگاهی مدرن. همچنین در این پژوهش، جریان های ضدنوگرایی در شکل های «نوسازی ستیزی» و «نوسازی زدایی» در مرکز توجه قرار گرفته اند. در برابر بروز «بی خانمانی ذهن» در «جامعه ی مدرن» به منزله مهم ترین پیامد و عارضه ی نوگرایی، واکنش های متعارض در هر دو گرایش به جستجوی یافتن نوعی «آشیانه» برای «انسان مدرن» برآمده اند.
[3] Steven Hassan
[4] Brainwashing
[5] Alienation
[6] Simulated

Crossman, Ashley. "Understanding Alienation and Social Alienation." ThoughtCo, Oct. 29, 2020, thoughtco.com/alienation-definition-3026048.
Awan, I. (2017). Cyber-extremism: Isis and the power of social media. Society, 54(2), 138-149.
Campelo, N., Oppetit, A., Neau, F., Cohen, D., & Bronsard, G. (2018). Who are the European youths willing to engage in radicalization? A multidisciplinary review of their psychological and social profiles. European psychiatry, 52, 1-14.
Van San, M. (2018). Belgian and Dutch young men and women who joined ISIS: Ethnographic research among the families they left behind. Studies in Conflict & Terrorism, 41(1), 39-58.
Wojtasik, K., & Horák, V. (2019). Do-It-Yourself Terrorism. How Do Terrorist Organizations Inspire, Support and Teach Their European Supporters via Internet? System Safety: Human-Technical Facility-Environment, 1(1), 947-955.
Cottee, S. (2019). The calypso caliphate: how Trinidad became a recruiting ground for ISIS. International Affairs, 95(2), 297-317.
From Daesh to ‘Diaspora’ II: The Challenges Posed by Women and Minors After the Fall of the Caliphate. By Joana Cook and Gina Vale. This article was first published in the CTC Sentinel, July 2019, Volume 12, Issue 6.
Mitts, T. (2019). From isolation to radicalization: anti-Muslim hostility and support for ISIS in the West. American Political Science Review, 113(1), 173-194.
Walton, K. (2019). Leaving Home for Jihad: Predicting ISIS Foreign Fighters in the West
Kaplan, A. (2017). The counter-terrorism puzzle: A guide for decision makers. Routledge.
Mather, A. (2017). # Terrorism: Factors Shaping the Nature of Social Media Campaigns Responding to Terrorism. The Boller Review, 2.
Ben Touhami Meftah, J. (2018). Roots of sadistic terrorism crimes: Is it Islam or Arab culture? Aggression and Violent Behavior.
Zhao, Z. (2017). Spotting Icebergs by the Tips: Rumor and Persuasion Campaign Detection in Social Media.
Matusitz, J. (2017). The Communication of Suicide Terrorism. In Handbook of Suicidal Behaviour (pp. 159-177). Springer, Singapore.
Wu, A. X. (2017). Brainwashing paranoia and lay media theories in China: the phenomenological dimension of media uses (and the self) in digital environments. Media, Culture & Society, 0163443717734409.
قاپچی, هومن, شریفی, سید مهدی, فرهنگی, علی اکبر, & روشندل اربطانی, طاهر. (1401). نقش هفت نظریه تاثیرگذار علوم اجتماعی و علوم سیاسی در فرآیند اقناع رسانه ای بین المللی گروه های تروریستی (مطالعه موردی: داعش). دین و ارتباطات, 29(62), 348-319. doi: 10.30497/rc.2022.76526

دانشگاه تهران علی اکبر فرهنگی طاهر روشندل سید مهدی شریفی هومن قاپچی