حرکت
بعد از تجزیه و تحلیل و بررسی همه جوانب وقت حرکت است، حرکت به سمت هدف، سخنان درستی از گذشته بوده که باید هدف خود را به اهداف کوچک تقسیم و به صورت پله پله از آنها گذر کنیم تا به هدف نهایی برسیم، کاملا درست است برای مثال توپ ما بر روی پشت بام یک خانه ۵ طبقه افتاده است ما برای آوردن آن توپ قطعا نمی توانیم با پرش روی پشت بام برویم و توپ را بیاوریم بلکه نیاز داریم طبقه - طبقه و از طریق پله ها بالا برویم، پله ها قدم های کوچک ما برای گذر از اهداف کوچکتر (طبقه ها) و رسیدن به هدف نهایی (توپ روی پشت بام) هستند.
در حرکت به سمت هدف تعیین شده علاوه بر اراده نیاز به سنجش توانایی های دیگر ما هم وجود دارد، مثلا در مثال توپ بالا شخصی که می خواهد توپ را بیاورد باید از سلامت خود برای بالا رفتن این تعداد پله اطمینان داشته باشد مثلا اگر آن شخص زانو هایش مشکل داشته باشد شاید در امورات عادی مشکل ساز نباشد ولی برای بالا رفتن از آن پله ها دچار دردسر خواهد شد.
پس در بحث حرکت علاوه بر هدف گذاری، مدیریت و شناخت، بحث حد توان آن شخص بسیار مهم است.
برای موفقیت نیازی به دیدن انتهای مسیر نیست،پس از تعیین هدف حرکت اولیه یا بالا رفتن از پله اول مهم است، بعد از آن هر روز به خودتان نمره بدهید که چقدر از مسیر را طی کرده اید و طبق آن نسبت به زمان تعیین شده برای رسیدن به هدف نهایی برنامه فردا را تنظیم کنید.
گاهی در مراحل اولیه هر تلاشی، یک در نا امیدی وجود دارد.
شما انتظار دارید که به صورت خطی پیشرفت داشته باشید و نا امید کننده است که تغییرات در روزها، هفته ها، و حتی ماه های اول چقدر بی اثر یا کم اثر به نظر می رسند، احساس می کنید به جایی نمی رسید ولی تصور کنید یک تکه یخ روی میز جلوی شما قرار دارد. اتاق سرد است و می توانید نفس کشیدن خودتان را ببینید. در حال حاضر دمای اتاق منفی ۵ درجه است، حال دمای اتاق به شکل بسیار آرامی بیشتر می شود، منفی ۵ درجه - منفی ۴ درجه - منفی ۳ درجه و...
تکه یخ همچنان روی میز جلوی شماست، منفی ۲ درجه - منفی ۱ درجه - صفر درجه، هنوز هیچ اتفاقی نمی افتد، سپس در دمای ۱ درجه، یخ شروع به ذوب شدن می کند، یک تغییر یک درجه ای که به نظر هیچ تفاوتی با درجه حرارت قبل از آن ندارد، باعث تغییر بزرگی شده است.
"لحظات با شکوه، اغلب در نتیجه ی بسیاری از اقدامات قبلی هستند"