دفاعیه ارشد: نقش تنوع شرکت، ساختار سرمایه و مالکیت نهادی بر روی مدیریت سود با نقش تعدیلگر عدم تقارن اطلاعاتی در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران
The role of corporate diversity, capital structure and institutional ownership on earnings management with the role of moderating information asymmetry in companies listed on the Tehran Stock Exchange
حوزه های تحت پوشش: اقتصاد تجاری
برگزار کننده: موسسه آموزش عالی زند شیراز
مطالعات انجام شده در زمینه مدیریت سود، نشاندهنده وجود دو شیوه اصلی برای مدیریت سود است. مدیران شرکتها میتوانند از طریق دستکاری اقلام تعهدی و همچنین دستکاری فعالیتهای واقعی، سود را مدیریت کنند (هلی و والن ، ۱۹۹۹). افزایش مدیریت واقعی سود یکی از نتایج بالقوه وضع قوانین بیشتر و سختگیرانهتر است. زیرا وجود نظارت بیشتر و مقررات صریح و محکم، موجب محدود شدن مدیریت اقلام تعهدی میشود و لذا تمایل به استفاده از مدیریت واقعی سود که احتمال کشف آن کمتر است، افزایش مییابد. همچنین، شناسایی مدیریت واقعی سود و قضاوت و اظهارنظر درباره آن، برای اشخاص خارج از واحد تجاری مشکلتر است (اسکیپر ، ۱۹۸۹). رویههای حسابداری بر کیفیت سود کارآمدهستند. زیرا کیفیت سود مرتبط با روشهایی است که حسابداران و مدیران از نحوه آنها قادر به مدیریت و ارائه رقم سود، بهدلخواه خود هستند. مدیریت سود مواقعی ایجاد میشود که مدیران درکیفیت گزارشگری مالی، برای فریب دادن سهامداران درخصوص کارکرد اقتصادی شرکت، یا اثر بر برآیند قراردادهایی که با گزارشهای حسابداری رابطه دارند، قضاوتهایی را انجام دهند. مدیران با راههای متفاوتی مانند ارزیابی رویدادهای اقتصادی درآینده، عمر مفید، ارزش اسقاط داراییهای بلندمدت، تعهدات بازنشستگی، مالیاتهای عقب افتاده و غیره بر سود مدیریت میکنند (بولو و طالبی، ۱۳۹۸). در واقع نظام حاکمیت شرکتی مجموعه روابط میان مدیریت اجرایی، هیات مدیره، سهامداران و سایر طرف های مربوط در یک شرکت است که با هدف ایجاد ساختاری مناسب موجب تنظیم اهداف شرکت شده و راه های دستیابی به آن اهداف و نظارت بر عملکرد را نیز تعیین می¬کند. از طرف دیگر انتخاب ساختار سرمایه یک ابزار علامت دهی برای مدیران جهت نشان دادن وضعیت شرکت و عملکرد خود در برابر مالکان و سایر ذینفعان است و به همین دلیل مدیران همواره در پی انتخاب ساختار سرمایه بهینه شرکت هستند. شرکت ها همواره تمایل دارند که ساختار سرمایه آن ها در مرکز و پیرامون ساختار سرمایه بهینه قرار داشته باشد و این مبنایی برای شرکت ها جهت تعدیل ساختار سرمایه فعلی خود برای رسیدن به ساختار سرمایه بهینه است. ساختار سرمایه در نقطه¬ای قرار می¬گیرد که منافع حاصل از استفاده بدهی در ساختار سرمایه مانند سپر مالیاتی، با مخارج حاصل از بکارگیری بدهی مانند هزینه ورشکستگی، در تعادل قرار داشته باشد و این موضوع برگرفته از مبحث ساختار سرمایه است (الحادب و نگویان ، ۲۰۱۸). واژه مالکیت در فرهنگ معینبه معنی "حقی است که انسان نسبت به شئی دارد و می¬تواند هرگونه تصرفی در آن بنماید بجز آنچه که مورد استثنای قانون است".منظور از ساختار مالکیت، مشخص کردن بافت و ترکیب سهامداران یک شرکت و بعضا مالک عمده نهایی سهام آن شرکت است.بسیاری از نظریه پردازان اقتصادی عقیده دارند که هر یک از انواع مالکیت نیز می تواند بر عملکرد شرکت¬ها تاثیرگذار باشد. لذا، روشهای کنترل عملکرد مدیران و عوامل موثر بر عملکرد آنها و همچنین شیوه اندازه گیری تاثیر هر یک از انواع مالکیت بر عملکرد شرکت¬ها، از جمله مسائلی است که طرف توجه و علاقه سهامداران، مدیران و پژوهشگران بسیار است (بائو و لیولیان ، ۲۰۱۷). عوامل بسیاری موجب برتری یک شرکت در مقایسه با شرکت های دیگر هستند که مهم ترین آن ها مالکیت نهادی است که شانس شرکت را برای پیشرفت و نگهداری شکل سرمایه در آینده تحت تاثیر قرار می دهد(بیابانی و همکاران، ۱۳۹۲). در بیانی ساده اعتقاد دارند که مالکیت ساختاری نشان دهنده این موضوع است که چه اشخاصی در تصمیمهای عملیاتی و استراتژیکی شرکت حکمرانی می کنند (فخاری و فصیح، ۱۳۹۵). مالکیت نهادی بهعنوان مهمترین عامل بر ارزش¬گذاری شرکتها در بازار سرمایه موردتوجه قرارگرفتهاست. افزایش ارزش شرکت¬ها لازمهی اجرای طرح¬های سودآور است. در جهان امروز با توجه به شرایط بازار رقابت انتخاب روش تامین مالی مطلوب برای حداکثرکردن سودآوری و ادامه زندگی شرکت¬ها امری ضروری است (عبداللهی، ۱۳۹۰). مالکیت نهادی حاوی بر دو محتوا ساختار یا ترکیب مالکیت از یک طرف و میزان تمرکز سهام از سویی دیگر است (سانکون ، ۲۰۱۷). عدم تقارن اطلاعاتی پدیده ای است که به¬طور جامع بر روند حسابرسی تاثیر می¬گذارد؛ این پدیده با انتخاب حسابرس توسط واحد مورد رسیدگی شروع و با اظهارنظر حسابرسی به پایان می¬رسد. گام اول مبتنی بر سمت تقاضا برای حسابرسی است؛ به بیان دقیق¬تر، تقاضا برای حسابرسی با کیفیت با افزایش عدم تقارن اطلاعاتی، شدت می گیرد. با این حال، نظارت برونسازمانی از منظر مدیران مشابه شمشیر دو لبه ای است (فان و وونگ ، ۲۰۱۵؛ وانگ و همکاران ، ۲۰۰۸؛ گودهامی و همکاران ، ۲۰۱۴). در یک جهت مدیران در راستای رسیدن به بهترین منفعت برای سهامداران بوده و تلاش می کنند که عدم تقارن اطلاعاتی که هزینه بسیار بالایی نیز دارد را کاهش دهند. در جهت دیگر، مدیران ترجیح می دهند از عدم تقارن اطلاعاتی برای پنهان کردن اقدامات انحرافی خود استفاده کنند. وجود عدم تقارن اطلاعاتی در بازار، پیامدهای جمعی و فردی نامطلوبی نظیر مشارکت حداقلی سرمایه گذاران، هزینه های معاملاتی بالا، بازارهای رقیق و کاهش سود ناشی از معاملات را به همراه خواهد داشت، با توجه به اهمیت مفهوم عدم تقارن اطلاعاتی، اکنون پذیرفته شده است که بدون ورود عدم تقارن اطلاعاتی در مدل ها، تحلیلهای اقتصادی، ناقص می باشد. در سال های اخیر تلاش قابل توجهی در زمینه مطالعه عدم تقارن اطلاعاتی در بازارهای مالی با هدف توضیح ناکامی این بازارها در دستیابی به سطوح مطلوب سرمایه گذاری صورت گرفته است. هر یک از این مطالعات از معیارهای مختلفی برای سنجش عدم تقارن اطلاعاتی استفاده نموده اند، به دلیل این که سطح عدم تقارن اطلاعاتی به طور مستقیم قابل دستیابی نیست از این رو محققین از برخی معیارهای جایگزین برای سنجش آن استفاده نموده اند.
نگارنده: زهراسلطانی استاد راهنما: دکترحمید محمودآبادی استاد مشاور: دکترغلام حسن زارع استاد داور: امین ناظمی