تغییر ارزش و نگرش در نوجوانان

سال انتشار: 1398
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 4,470

نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

THCAP09_008

تاریخ نمایه سازی: 6 اسفند 1398

چکیده مقاله:

تغییر نگرش و ارزش به عنوان شکاف بین نسلی در نظر گرفته می شود. شکاف همیشه میان نسل ها رخ داده و ضرورت زندگی تاریخی بشر است. این شکاف ناشی از تنوع اطلاعات و افزایش قدرت ذخیره سازی اطلاعات و دانش در بشر بوده و تغییر اجتماعی و پیشرفت در حوزه های تکنولوژیک و معرفتی مرهون همین فرآیند بوده است. مسئله ای که امروز پدیده نسل ها و شکاف بین ارزش های فرهنگی آنها را با اهمیت می کند سرعتی است که نسل های جدید به تغییرات ارزشی فرهنگی و نتیجتا به تغییرات اجتماعی می دهند. برای درک این موضوع که چرا و چگونه، ارزش ها و نگرش ها، باز تولید شده و بر رفتار فرد تاثیر می گذارند لازم است در مورد روانشناسی نگرش بیشتر بدانیم. در کل، ارزش ها در شمار درونىترین لایه هاى شخصیت افراد بوده و شناخت دقیق هر فرد در گرو شناخت این ارزش ها و گرایش هاى ارزشى و هویتى اوست. ارزش ها را مى توان عقاید پایدار فرد نسبت به شیوه خاصی از رفتار یا هدف نهایى زندگى دانست که از نظر فردى یا اجتماعى در مقابل شیوه دیگرى از رفتار یا هدف دیگرى از هستى، قابل ترجیح است. افراد و خانواده ها نیازهای خود را کشف می کنند، رتبه بندی می کنند و معانی ارزشی ایجاد می کنند. هر مرحله از تصمیم گیری تحت تاثیر ارزش ها، نگرش ها و رفتارهای شخص قرار می گیرد. وقتی اعضای خانواده در حال تامل بر روی خواسته و یا کشف نیازهای خود هستند، بر اساس معیارهای ذهنی و ارزشی خود، آنها را از نظر اهمیت و ترتیب، اولویت بندی می کنند. ارزش ها ساختارهای انتزاعی هستند. ارزش ها با تاثیرگذاری بر ارزیابی شخص از پیامدهای احتمالی اقدامات خود بر جامعه و دیگران، بر رفتار تاثیر می گذارند. نگرش عبارت است از احساس ما در مورد هر چیز خاص، نگرش انعکاس ارزش های ماست. نگرش یک تمایل آموخته شده برای پاسخ دادن به یک شیوه مداوم رفتاری چه مطلوب چه نامطلوب است. از روش های زندگی خود، موضع گیری های اعتقادات همان نگرش ها هستند که: عبارتند از: چگونگی تصور افراد آنها در خانواده و موضوعات اجتماعی، مذهبی، اقتصادی و سیاسی و چگونگی تصور رفتار و مواضع دیگران. نگرش قابل یادگیری است و بنابراین پویا هستند و می توانند با تجربه و آموزش تغییر کنند. نگرش ها به وسیله اعمال و رفتار و عبارات ابراز می شود. نظریه پردازان مدت هاست بر این عقیده اند؛ که نگرش ها از طریق تعامل در طول زمان با والدین، اعضای خانواده، و سایر افراد دارای اهمیت اجتماعی در زندگی کودک، ایجاد و حفظ می شوند. متخصیصن حوزه ژنتیک رفتاری معتقد به یک مولفه ژنتیکی احتمالی در شکل گیری نگرش هستند. نگرش ها تاثیر مهمی در قضاوت در مورد جهان پیرامون دارند. این قضاوت های ارزشی می توانند بر هر بخشی از فرآیند تصمیم گیری فرد تاثیر بگذارد، به ویژه هنگامی که اطلاعات باید جمع آوری و پردازش شوند. رفتار، انتخاب ها و اقداماتی است که در فرآیند تصمیم گیری خانواده اهمیت پیدا می کنند و افراد و خانواده آن را انجام می دهند. نگرش تابعی است از چگونگی درک فرد از پیامد رفتارش که توسط دیگران پذیرفته می شوند. نیازها رفتار را توضیح می دهند. همه اقدامات ما با توجه به نیازها و ارزش های ما صورت می گیرد. نیازهای فردی و خانوادگی عوامل مهمی در روند تصمیم گیری خانواده است. در سطوح بالاتر، عضویت در یک گروه اجتماعی و یک گروه فرهنگی مشخص، بسته به پذیرش فرد و ارزش های اصولی فرد، افراد بر اساس اصول اخلاقی رفتار می کنند. اخلاق مجموعه ای از اصولی است که در حالت های رسمی یا نانوشته وجود دارند. سازمان های حرفه ای غالبا اعضا را ترغیب می کنند مجموعه ای از رفتارها را بر اساس ارزش های نانوشته که توسط آن حرفه ترسیم می شود، دنبال کنند. واحدهای خانوادگی به ندرت از چنین ارزش های رسمی و ساختارهای رفتاری برخوردار هستند ولی ارزش ها و رفتارهای آنها ممکن است با چنین ساختارهایی سازگار باشد. ارزش ها اعتقاداتی هستند که رفتار اعضای خانواده و روند تصمیم گیری را هدایت می کنند.برخی اعتقادات به قدری برای عملکرد واحد خانواده اساسی است که تقریبا در کلیه فعالیت های تصمیم گیری لحاظ می گردد. پس از اتخاذ چندین تصمیم، ممکن است ارزش ها و باورهای اساسی به سطح ناخودآگاه اعضایخانواده منتقل شود. ارزش های خانوادگی همیشه به روشنی تعریف نمی شوند. ارزش شاید ماهیت ذهنی و شخصی تری داشته باشد. اعتقاد بر این است که این اصول با گذشت زمان به تدریج به عنوان بخشی از رشد اجتماعی و روانی فرد توسعه می یابد و جزوی از باورهای بنیادین فرد می گردند. وقتی سازه های روانی به آهستگی و در طی دوره های طولانی همچون ارزش ها توسعه پیدا می کنند، در افراد و واحدهای خانوادگی عمیقا نافذ می شوند. آموزش، تجربه، رشد شناختی و بلوغ اخلاقی در هر فرد می تواند باعث تجدید نظر در عقاید و باورهای فعلی شده و در واقع اعتقادات و عقاید قبلی را تغییر دهید. نوجوانان، که توانایی تفکر انتزاعی را دارند، شروع به تامل در مورد هر موقعیتی از نظر زمینه، گزینه های جایگزین و تاثیر اعمال و رفتارشان، بر خود و دیگران خواهند کرد. تحقیقات زیادی به مطالعه ارزش های نوجوانی و تاثیر همسالان بر ارزش ها و رفتارها اختصاص یافته است. این تحقیقات بینش هایی جدید در مورد چگونگی تاثیرگذاری سیستم های ارزشی والدین بر تصمیم گیری نوجوانان پدید آورده اند. مطالعات از این ایده حمایت می کنند که کودکان به دنبال ارزش های بزرگسالان هستند که در خانواده هایشان برای راهنمایی در تصمیم گیری بیان شده اند. تصمیم گیری در مورد مشارکت آموزشی در بزرگسالان نیز با سیستم های ارزشی خانواده مرکزی مرتبط بوده است بنابراین، اگرچه ارزش ها در بین افراد مسن کندتر تغییر می کنند، اما در نهایت ممکن است بین نسل ها هماهنگی حاصل شود. Featherman (1980) گزارش داد که آرزوهای حرفه ای نوجوانان به شدت با شغل و تحصیلات والدینشان ارتباط دارد. همین طور پاسخ 64 درصد نوجوانان آمریکایی وقتی در مورد اینکه چرا وارد رابطه جنسی با جنس مخالف نشده اند، این بود که نگران تفکر و نگرش والدین در این مورد بودند. محقیقین دریافتند اگرچه همسالان در مسائل کوتاه مدت و روزمره مانند مدیریت ظاهر تاثیر بیشتری دارند، اما والدین تاثیر بیشتری در ارزش های اساسی زندگی و برنامه های آموزشی فرزندان بزرگسال خود دارند. اگرچه ممکن است تجربیات و آموزش های بعدی تغییراتی در ارزش های اولیه ایجاد کند، اما تحقیقات نشان می دهد که مجموعه اصلی ارزش های ایجاد شده در اوایل زندگی و با گذشت زمان، از ارزش های جدید پشتیبانی می کند. (افراد ارزش های جدیدی را کسب می کنند که با باورهای بنیادین آنها همخوانی داشته باشد.) بررسی آماری جامعه شناسی نشان داد که در ارزش های اخلاقی مانند حفظ آبرو، شرافت، اخلاق و صداقت، جوانان هماهنگی زیادی با باورهای والدین دارند اگرچه در اعتقادات مذهبی، عرفی و خرافی از عقاید خانواده فاصله گرفته اند. به نظر می رسد سبک فرزندپروری مقتدرانه و نظارت بر فرزندان که با ارتباط مثبت بین والدین و نوجوان و الگوی خوب بودن بیشترین تاثیر را در انتقال ارزش ها و نگرش ها به فرزندان دارد.

نویسندگان

منصوره میرزاده

فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان