دیدگاه طب جامع در تعریف، پیشگیری و درمان بر سوءالقنیه یا جرم کبد

سال انتشار: 1398
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 4,825

فایل این مقاله در 5 صفحه با فرمت PDF و WORD قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

BCNF01_018

تاریخ نمایه سازی: 19 آذر 1398

چکیده مقاله:

کبد یا جگر(Liver) بزرگترین غده بدن است که بدون آن ادامه حیات غیرممکن است. پانکراس(لوزالمعده) و کبد، نقش مهمی در هضم و متابولیسم مواد غذایی از جمله پروتئین سازی و سم زدایی بدن به عهده دارند. آگاهی از ساختمان و عملکرد این اندامها بسیار مهم و با ارزش است.پیچیده ترین عضو در بدن کبد است که در قسمت راست بدن و بالای شکم درست زیر دیافراگرام قرار دارد. از میان تمام ارگانهای بدن؛ کبد یکی از ضروری ترین اعضای بدن به شمار می آید و بعد از پوست بزرگترین عضو بدن است. کبد دارای نقش کلیدی در متابولیسم است و به تولید مواد بیوشیمیایی لازم برای هضم کمک می نماید.در طب جامع کهن ایران زمین نیز همواره به کبد به عنوان برجسته ترین عضو بدن اشاره شده است و در کتابهای مرجع و ارزشمند پزشکی کهن ایران زمین تشریح آن و ذکر حالات آن آمده است. کبد عضوی است که عصاره و جوهر غذای هضم شده در معده را که کیلوس نام دارد. هم رنگ خود درآورده و به خون تبدیل می نماید. قدرت و کارکرد ماساریقا نیز در ساختن خون تقریبا شبیه به کبد است. درواقع کبد اندامی است در بدن که عضوی مهم از اعضای رئیسه محسوب میگردد و آن را میتوان کارخانه خونسازی و پالایشگاه خون نامید که دفع کننده ضایعات خونی و ارسال کننده مواد به جا مانده از خون تصفیه شده به اندامهای دیگر نیز می باشد. ماساریقا که مجموعه رگهایی مانند ریسمان هستند و از جگر به سمت روده ها پیوسته شده اند غذای لطیف و چرب را از قعر معده مکیده و در خود می پزد و سرانجام این پالایش چهار ماده اصلی است؛ خون صاف و پا کیزه؛آب حاصل از پالایش خون؛کف زردرنگ حاصل از تصفیه خون که صفرا نام داردو نیز درد و ته نشین سیاه رنگ و کثیف حاصله که همان سودا است و البته سوءالقنیه غلبه همین خلط سودا است سوی کبد می برد. بیماری سوءالقنیه در خلاصه التجارب چنین معرفی شده است: سوءالقنیه: این ضعفى بود که در جگر پدید آید و مزاج جگر از حال طبیعى یعنى بشره بد شود؛ این را سوء المزاج کبد نیز گویند و این مرض مقدمه استسقا باشد؛ علامت آن آن است که رنگ روى به زرد گراید و تهبج اندر پشت چشم و روى و اطراف پدید آید و باشد که تهبج قوى در تمام بدن پیدا شود و چنانچه هرگاه انگشت بران نهند همچو خمیرمایه فرو نشیند و این در استحکام سوء المزاج افتد و تشنگى غلبه کند و باشد که اشتها زیاده شود و هضم بد باشد و بادها و قراقر در شکم و سستى و کسلانى در این پیدا شود و گاه بود که به سبب صعود بخارهاى بد گوشت بن دندان خارش گیرد و بجوشد و براز کم و بى ترتیب دفع شود و اگر جراحتى با قرحه درین رو پدید آید رویانیدن آن درد به عسرت میسر شود. حکیم عقیلی خراسانی می گوید: سوء القنیه: بدان که قنیه نزد حکما به معنى ملک و آن، بودن شیئى است به حیثیتى که محیط به آن باشد و به انتقال آن منتقل گردد، و آن را فساد مزاج نیز مى نامند، به سبب آن که فساد و تغیر مزاج و انحرافى است که از فساد و سوء مزاج کبد به هم مى رسد در تمام بدن احیانا و این اسم به استسقا الیق و اخص است، و لیکن اطبا مختص به این مرض که مقدمه آن است داشته اند. در فصول الاعراض (شرح کتاب حدود الامراض حکیم ارزانى)آمده است: سوءالقنیه عبارت است از بودن شىء به حیثیتى که محیط باشد به چیزى و منتقل شود به انتقال آن مثل عمامه بستن و جامه پوشیدن و از آنجا که جلد انسان اگرچه جزوی است از آن اما به اعتبار متصف بودن وى عرفا به صفت محیط گشتن و بالتبع منتقل شدن به ملک ماند و در سوءالقنیه که علتى ا ست کبدى و به سبب ضعف جگر و سوء مزاج وى و احیانا به مشارکت معده و فساد آن به حصول مى انجامد و یا نفخ و قراقر و اجابت طبع على خلاف ما هو المعتاد در اکثر و گاهى با تبثر بن دندان و جراحت لب و اختلاف حال نوم و یقظه از مجرى طبیعت انسان و تورم همگى بدن و به خمیر مانا گشتن یار باشد به سوء حال جلد و تهبج در دست و پا درد خاصه در پلک و صفرت رنگ بدن و چهره که گونه سفیدى زند