رویکرد آرایش سیاسی: کاربست نظریه ای بدیل به منظور فهم ناکارآمدی سیاست گذاری صنعتی در ایران (با تاکید بر برنامه های پنجگانه توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی 1392-1368)

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 996

فایل این مقاله در 5 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

GPPCONFERENCE01_084

تاریخ نمایه سازی: 5 آذر 1397

چکیده مقاله:

کشور ایران از 100 سال پیش برنامه صنعتی کردن خود را آغاز نموده است، اما علیرغم تمامی تلاش ها، برنامه ها و سیاست گذاری هایی که تدوین و اجرا شده است، فاقد توسعه صنعتی در معنای بین المللی و استاندارد آن است. مقایسه وضعیت اقتصاد ایران در طول 50 سال گذشته با اقتصادهای نوظهور صنعتی همچون چین، هند، کره جنوبی، برزیل، ترکیه و مالزی نشان می دهد که اقتصاد ایران از موقعیت اولیه اش نسبت به این اقتصادها عقب مانده است. همچنین بررسی تحول ارزش افزوده بخش ها، تخریب بنیه تولیدی اقتصاد ملی را نشان می دهد که عامل پسرفت جایگاه ایران محسوب می گردد. پژوهش های متعددی نشان داده اند وضعیت توسعه صنعتی کشور کماکان در حوزه مرحله جایگزینی واردات باقی مانده است و صنعت کشور نتوانسته است به مرحله توسعه صادرات به طور کامل گذار نماید و نرخ بهره وری آن در مقایسه با کشورهای هم رتبه در آغاز راه صنعتی شدن همچون مالزی، کره جنوبی و ترکیه بسیار نازل است (نیلی،1383 و 1391؛ منوچهری راد و شمس قارنه، 1392).دلایل متعددی مانند ایدیولوژی ضدسرمایه دارانه انقلاب اسلامی ایران، عدم شکل گیری بخش خصوصی مستقل، گروه های ذی نفع و تضاد منافع آن ها، ضعف ظرفیت سیاست گذاری و اجرای دولت، بحران های اقتصادی، جنگ تحمیلی، تحریم های بین المللی، ناتوانی جذب سرمایه خارجی، اقتصاد بسته غیررقابتی و یا سیاست خودکفایی و ملی شدن صنایع ... را می توان در به وجود آمدن وضعیت صنعتی نشدن ایران دخیل دانست. همچنین خیلی از آثار مدون در این حوزه عامل وابستگی به درآمدهای نفتی به مثابه مهم ترین منبع انباشت سرمایه توسط دولت، بستر مستعدی برای تمامی دلایل فوق الذکر می تواند باشد. تحقیقات و پژوهش های متعددی در داخل و خارج از کشور در باب تاثیر عامل نفت بر ناکارآمدی فرایند سیاست گذاری و توسعه صنعتی در ایران تالیف شده و بر ارتباط منفی آن بر توسعه صنعتی در قالب پارادایم های نفرین منابع و رویکرد نهادی صحه گذاشته اند (عظیمی،1371؛ طبیبیان،1387، نیلی،1391؛ نیلی وهمکاران،1392؛ هادی زنوز، 1388؛ امیر احمدی،1377؛ دلفروز،1393؛ آموزگار،2004/2010، کارل، 1997 و...)؛ اما علیرغم به دست دادن اطلاعات و تحلیل های نظری مهمی که چنین آثاری به ارمغان آورده اند، کمتر توانسته اند ماهیت ناکارآمدی سیاست گذاری صنعتی در ایران را بازگو کنند. اساسا نقد مهمی که بر اغلب آثاری ازاین دست وارد می باشد این است که آن ها بیشتر بر نتایج و پیامدهای تاثیر درآمدهای نفتی بر روند توسعه صنعتی تاکید کرده اند و کمتر به چگونگی و نحوه ی سازوکار تاثیرات درآمدهای نفتی در روندهای تصمیم سازی و سیاست-گذاری صنعتی توجه نموده اند؛ اما به نظر می رسد با کاربست رویکرد آرایش سیاسی و پیوند آن به آموزه های سیاست گذاری صنعتی بتوان به دریافت دقیق تری از ماهیت ناکارآمدی سیاست گذاری صنعتی در ایران پس از انقلاب داشت.منظور از آرایش سیاسی نمودی از یک درک مشترک است که معمولا بین نخبگان راجع به نحوه سازمان دهی و اعمال قدرت ایجاد می شود. این آرایش می تواند شامل نهادهای رسمی برای مدیریت روابط سیاسی و اقتصادی مثل فرایندهای انتخاباتی، توافق های صلح، مسایل مربوط به مجلس، قانون اساسی و تنظیمات بازار باشد. همچنین شامل توافق های غیررسمی و غالبا ناگفته و نانوشته است که زیربنای یک نظام سیاسی را شکل می دهند، مثلا توافق بین نخبگان راجع به تقسیم غنایم (رانت ها یا مزایای رقابتی) (DFID,2010: 22). سیاست گذاری صنعتی کارآمد یا ناکارآمد را می توان محصول موفقیت یا شکست یک آرایش سیاسی دانست.

نویسندگان

مسعود درودی

دکتری سیاست گذاری عمومی دانشگاه تهران و کارشناس ارشد مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری