تاثیر اندیشه ی ابن سینا بر آلبرتوس ماگنوس در مساله کلیات

سال انتشار: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 696

فایل این مقاله در 13 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ICCRT04_313

تاریخ نمایه سازی: 30 شهریور 1397

چکیده مقاله:

یکی از پیچیده ترین مسایل فلسفی که قدمت آن به یونان باستان می رسد، مسیله کلیات است. لب کلاماین مسیله آن است که ما عمدتا در زندگی روزمره خود با امور جزیی سرو کار داریم اما هنگامی که دربارهآنها می اندیشیم یا حکمی را صادر می کنیم، ناگزیر به استفاده از مفاهیم کلی هستیم. سوال در اینجاست کهاین مفاهیم کلی چگونه بدست میآیند و چه نحوهای از هستی را دارند فلاسفه یونانی و مسیحی تا قرونمتمادی در هر دو حوزه، به ویژه در حوزه هستی شناسی کلیات، با یکدیگر چالش داشتند و آنها هرگزنتوانستند دیدگاهی واحد در این زمینه ارایه دهند. از جمله کسانی که در اینباره دیدگاه بدیع و نوآورانه ارایهکرد، شیخ الرییس ابن سینا (1037-980 م) است. او برای کلیات سه جنبه وجودی در نظر گرفت: کلی قبل ازکثرت، کلیدرکثرت و کلی پسازکثرت. از آنجایی که این دیدگاه با آموزه های کلامی مسیحیت همخوانیداشت مورد پذیرش طیف وسیعی از متفکران مسیحی، من جمله آلبرتوس ماگنوس (1280-1206 م) قرارگرفت. در این نوشتار برآنیم تاثیر ابن سینا را بر این فیلسوف و متکلم نامدار آلمانی در هر دو حوزه معرفت-شناسی و هستی شناسی کلیات مورد واکاوی قرار دهیم.

نویسندگان

فرزاد کوکب پور

دانش آموخته کارشناسی ارشد رشته فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)

رضا رسولی شربیانی

استادیار و عضو هییت علمی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)