بررسی تطبیقی مبانی علم سکولار با علم اسلامی و تبیین جایگاه اخلاق در آن دو

یقینا پدیده رنسانس در طومار تاریخ بشری اهمیت و جایگاه رنگین و جلوه گر دارد. تکنولوژی ها و تحولات صنعتی مبتنی بر تحولات فکری و عقیدتی بشر مدرن چشمان خیره نظاره گران را به وجود آورده است. و با وجود گذشت صدها سال از این پیچ تاریخی انسانهای زیادی در سراسر دنیا حتی در دایره جهان اسلام نسخه لیبرال دمکراسی را تنها داروی شفا بخش دردهای بشر برای رسیدن به آمال و بهشت دنیا تلقی می کنند.اما این مقاله با تبیین مبانی معرفت شناختی و چارچوبهای هستی شناختی در کنار تاثیرات بنیانهای انسان شناختی بر علوم اسلامی در دو ساحت علوم انسانی و غیر انسانی به تشریح جایگاه اخلاق و معنویت در علوم اسلامی پرداخته در کنار آن مبانی معرفتی و هستی شناختی و انسان شناختی علوم غربی دوره پس از رنسانس نیز همت گماشته و و پس از تبیین جایگاه علم اخلاق مبتنی بر بنیانهای تفکر غربی در علوم غربی به بررسی و نقد منصفانه علوم غربیمبتنی بر مبانی لیبرال دمکراسی اهتمام ورزیده است. انحصار ابزار کسب معرفت به حس و تجربه هر چند که علم بشر را به ماده و مادیات صد چندان کرد ولی باعث غفلت و انکار عالم ماوراء طبیعت شد. به دنبال انکار فرا ماده تمام آمال و آرمانهای بشر در دنیا و مادیات سقوط کرد. حتیاخلاق و روانشناسی هم برای بهرمندی بیشتر انسان از لذایذ شهوانی و ثروتهای مادی بیشتر به خدمت گرفته شد. در حالیکه بر اساس بنیانهای معرفتی و هستی شناسانه مطابق با معارف وحیانی حقیقت انسان را همان بعد فرا مادیتشکیل داده و ماده و مادیات و بدن مرکب و گذر گاهی بیش نبودندو هدف و غایت زندگی طیبه ، تقرب به بینهایتهاست. بر این اساس تکامل انسان و انسان کامل نه در لذت و سود مادی بیشتر که در عبودیت همیق و دقیقانسان به خدای تبارک و تعالی معرفی می شود. لذا علوم انسانی و علوم اسلامی در همین چارچوبهای نظری تولد و رشد و بلوغ خود را سپری کرده و تمدن جدید اسلامی را رقم خواهد زد. تا در نتیجه آن سعادت دنیوی و اخروی بشر تامین شود. تحقیق در این مقاله به روش کتابخانه ای بوده است.

کلیدواژه ها:

پلورالیسم معرفتی ، هستی شناسی اگزیستانسیالیستی ، رنسانس ، علم اسلامی ، علم سکولار غربی ، مبانی معرفت شناختی