جایگاه دولت در اندیشه مارکسیسم با تاکید بر نظریه نیکولاس پولانزاس
محل انتشار: نخستین همایش ملی علوم اسلامی حقوق و مدیریت
سال انتشار: 1395
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 3,007
فایل این مقاله در 20 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
NCPB01_545
تاریخ نمایه سازی: 25 آذر 1395
چکیده مقاله:
در این نوشتار به بررسی مارکسیسم با موضوع دولت پرداخته ایم. در این چارچوب، مفاهیمی چون طبقه و دولت مورد توجه قرار گرفته است. مارکس در بررسی های خود دولت را به عنوان بخشی از رو بنا در کنارنهادهای دیگر از جمله خانواده، حقوق، مذهب، مورد مطالعه قرار داده است. دولت در اندیشه مارکس رابطه تنگاتنگی با دو مفهوم پراکسیس و طبقه دارد. از دیدگاه مارکس دولت ریشه در طبقه دارد به نحوی که وقتیکه طبقه نباشد دولت هم نخواهد بود. مارکس دولت را یک نهاد اجتماعی متعلق به دوره طبقاتی جامعه و بخشی از روبنای آن می داند و تحولات آن را بر حسب تغییر صورتهای روابط تولیدی و اشکال اصلی تاریخی دنبالمی کند. به نظر مارکس، هر صورتی از صورتهای روابط اجتماعی، که بر پایه روابط و تضاد طبقاتی است، وجود دستگاهی زور آور را ناگزیر می کند که همانا دولت است. مارکس، دولت را ابزاری در دست طبقه حاکم برایادامه چیرگی آن و حفظ روابط اجتماعی محکوم به زوال می شمارد. تفاسیر تازه از نظریه های مارکسیستی دولت همگی دو برداشت اساسی از دولت را نزد مارکس و انگلس تشخیص داده اند. منشاء برداشت اول ایناست که دولت و سازمان های متعلق به آن ضرورتاً عوامل کمیته حاکم در جامعه سرمایه گذاری، یعنی بورژوازیاست. دولت در جهت تحقق منافع بیشتر برای سرمایه داری به طور کلی و در برابر دیگر طبقات به خصوص پرولتاریا عمل می کنند. در برداشت دوم مارکس دولت و ابزارهای دموکراتیک آن را به عنوان اموری با استقلالزیاد از منافع دقیقاً مشخص بورژوازی معرفی می کند. این برداشت به وسیله پولانزاس بسط یافت. او بر ایده استقلال نسبی دولت در جامعه سرمایه داری تاکید کرد. پولانزاس استدلال می کند که دولت سرمایه دار با جدایی نسبی اقتصادی از سیاست و خودمختاری نسبی دولت از طبقات حاکم مشخص می شود. او همه اجزای ساختاری جامعه سرمایه داری را در ارتباط متقابل دید. هر چند که بر خودمختاری نسبی هریک از آنها تاکید می ورزید. وی کار کرد اصلی دولت را حفظ انسجام اجتماعی از جهت سیاسی و ایدئولوژیک می دانست
کلیدواژه ها:
دولت- اندیشه- مارکسیسم- نیکولاس پولانزاس
نویسندگان
سولماز مرادنژادسرای
دانشجوی دکتری علوم سیاسی، گرایش جامعه شناسی سیاسی – واحد علوم و تحقیقات تهران
عبدالعزیز مولودی
دانشجوی دکتری علوم سیاسی، گرایش جامعه شناسی سیاسی – واحد علوم و تحقیقات تهران
مجید توسلی رکن آبادی
استادیار، هیئت علمی گروه حقوق و علوم سیاسی، علوم و تحقیقات تهران
سیدمصطفی ابطحی
استادیار، هیئت علمی گروه علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات تهران.
مراجع و منابع این مقاله:
لیست زیر مراجع و منابع استفاده شده در این مقاله را نمایش می دهد. این مراجع به صورت کاملا ماشینی و بر اساس هوش مصنوعی استخراج شده اند و لذا ممکن است دارای اشکالاتی باشند که به مرور زمان دقت استخراج این محتوا افزایش می یابد. مراجعی که مقالات مربوط به آنها در سیویلیکا نمایه شده و پیدا شده اند، به خود مقاله لینک شده اند :