یادگیری تمام مغزی، گامی برای توسعه تفکر خلاق و یاد گیری اثر بخش

اگر در قرن 17 قرار داشتیم شاید نظام آموزشی کنونی که عملکرد آن تمرکز بر کسب دانشواطلاعات دارد ، برای آموزش و.برورش آن نسل کفایت می کرد اما زندگی در هزاره سوم ، در شرایطیکه حتی ماهیت تغیییر نیزدر حال تغییر است دیگر چنین سیستم آموزشی که کارکرد آن اندیشه درخدمت اطلاعات، نه اطلاعات درخدمت اندیشه جوابگو نیست ، اقتضای زندگی در عصر حاضر تربیتافرادی است که ازیک سو بتوانند این حجم اطلاعات را مدیریت کرده وقدرت تحلیل داشته باشندوازتفکر انتقادی برخوردار باشند وازسویی برای حل مسایل پیش رو تفکر خلاق داشته و مهارت زندگیکردن در هزاره سوم را با مقتضیات آن را داشته با شند این میسر نیست مگر با با بهره گیری از شگفتانگیز ترین دستگاه خلقت یعنی تمام مغز . مغز از هر کامپیوتر و ماشین هوشمند ساخت انسان، بینهایت پیچیده تر است. زیرا توانایی آفرینش،تصور ،خیال وعواطف فقط کار مغزاست ، مغز علاوه براینکه مسئول کنترل سیستم بدن است، مرکز تمام تصمیم گیری ها، تفکرات و احساسات ماست.علوم و هنر همه از مغز بشر سرچشمه گرفته اند. منشاء تمام فرآیند های زندگی مغز است. مغز تمامدانسته های ما را نگهداری می کند و ما را قادر می سازد، تا از میلیونها اطلاعاتی که در آن ذخیرهشده، موضوع مورد نظر را انتخاب کنیم، و به خاطر بیاوریم. به ما کمک می کند دانش ، محصول و راهحل جدید خلق کنیم .این در حالی که سیستم های آموزشی فعلی تنها درصد کوچکی از مغز را نشانهرفته و بر جزئی باریک از مغز که در قسمت چپ قشر مخ قرار گرفته است، تمرکز دارند . منزوی شدنقسمت های خاص مغز در آموزش ،همبستگی و انسجام نظام مند مغز را از میان برده اند. واین نوعیسیستم بانکی وتراکم اطلاعات است، در حالی که ما نیاز مند تربیت نسلی هستیم که بتواند خلاق باشد، تعامل کند مسایل بیش رو را حل کند وبیندیشدوکار آفرین باشد . مادر این مطالعه سعی نمودیمنظریه عصب شناسی وبهره گیری از کل مغز ، برای بهبود وتحول آموزش را باروش کتابخانه ایوبصورت تحلیلی پیمایشی مورد بررسی قرار دهیم .

کلیدواژه ها:

یادگیری ، خلاقیت ، مغز کامل ، نیمکره های مغز