رابطه تجربیات منفی دوران کودکی با اضلاع مدل سه گانه خانواده ایرانی با میانجیگری راهبردهای تنظیم شناختی در زنان و مردان متاهل شهر اصفهان

هدف این پژوهش بررسی رابطه تجربیات منفی دوران کودکی با اضلاع مدل سه گانه خانواده ایرانی با میانجی گری راهبردهای تنظیم شناختی در زنان و مردان متاهل شهر اصفهان بود. طرح این پژوهش توصیفی همبستگی و از مدل معادلات ساختاری با رویکرد تحلیل مسیر میباشد. جامعه ی آماری ،پژوهش تمام مردان و زنان متاهل شهر اصفهان در سال ۱۴۰۳ بودند برای انتخاب حجم نمونه از روش کلاین (۲۰۱۶) استفاده شد. طبق فرمول ،کلاین حداقل حجم نمونه ۲۴۰ نفر می باشد که با احتساب ریزش در کل ۲۲۰ مرد و زن متاهل با روش نمونه گیری در دسترس به پر ش نامه های تجربیات نامطلوب کودکی فلیتی و همکاران ،(۱۹۹۸) مقیاس سیستمی مثلثی خانواده چراغی و همکاران، ۱۳۹۶) و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج ۲۰۰۳) پاسخ دادند برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار ۲۳ SPSS و ۲۴ AMOS استفاده شد. نتایج حاکی از این بود که ضمن برازش مناسب ،الگو رابطه بین تجارب منفی دوران کودکی با اضلاع سه گانه خانواده ایرانی و با راهبردهای منفی تنظیم شناختی معنا دار بوده هم چنین رابطه بین راهبردهای مثبت و منفی تنظیم شناختی با اضلاع سه گانه خانواده ایرانی معنا دار به دست آمده است (۰.۰۵خانواده ایرانی نقش معنا داری دارند و راهبردهای مثبت تنظیم شناختی در رابطه بین تجارب منفی دوران کودکی با اضلاع سه گانه خانواده ایرانی نقش میانجی نداشته است بنابراین تجارب منفی دوران کودکی با نقش واسطهای راهبردهای شناختی منفی سرزنش ،خود سرزنش ،دیگران نشخوار ذهنی، فاجعه (پنداری روابط و مدل سه گانه خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد؛ لذا دهد؛ لذا میتوان از این نتایج در مشاوره های خانواده و زوجین استفاده نمود.

کلیدواژه ها:

تجربیات منفی دوران کودکی ، اضلاع مدل سه گانه ، خانواده ، راهبردهای تنظیم شناختی