بررسی آراء مثنوی مولانا در مورد”جنبش ذاتی طبیعت ” در مقایسه با آراءهراکلیتوس ”

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 136

فایل این مقاله در 21 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ADCONF04_059

تاریخ نمایه سازی: 20 تیر 1402

چکیده مقاله:

بحث جنبش ذاتی طبیعت یا دیالکتیک (صیرورت ودگرگونی ) موضوعی است که همواره مورد توجه در طول تاریخ فلسفه بوده است .؛ که از کشف جهان ونکات مختلف آن مانند ارتباط و بهم پیوستگی اشیاء وپدیدهها، حرکت وتغییر دائم ، نبرد و وحدت متضادین ، نفی درنفی ، تکامل و سیر دائمی ، پژوهش هایی صورت گرفته است . با تامل بر سیر تاریخی در می یابیم که اندیشه ی فیلسوفان همواره میان ثبات وتغییر مردد بوده است . برخی به کلی واقعیت داشتن حرکت در طبیعت را انکار کردهاند؛ اما برخی دیگر از حرکت به مانند حقیقتی انکارناپذیر سخن گفته اند؛ از جمله اولین فیلسوفان این اندیشه هراکلیتوس است که برمبنای چهار اصل مهم فلسفه ی خود یعنی لوگوس، تغییر ، تضاد، وحدت درعین کثرت، به تبیین اصل تغیییر وصیرورت در طبیعت پرداخت وآن را ویژگی اصلی عالم طبیعت دانست . مولانا نیز به همین عقیده پایبند است ؛ یعنی معتقد است که جهان در هر لحظه با تمام اجزایش ، دگرگون می شود؛ عالم و مافیها به اراده الهی ، هر لحظه از غیب به شهود می آید و آفرینش مستمر و دائمی است ؛ وهمچنین زنده کردن و میراندن، حکمی پیوسته و مستمر است . در این مقاله سعی برآن است که با تحلیل اندیشه مولانا و مقایسه آن با آراء هراکلیتوس نتیجه بگیرد که به رغم تفاوتهای آشکاری که میان این دو دیدگاه وجود دارد دارای تفسیری نزدیک به هم و تقریبا اندیشه ایشان درباره جنبش ذاتی طبیعت ، امری ناممکن نمی نماید .

نویسندگان

سعید منتظمی بسطام

کارشناس ارشد زبان وادبیات فارسی، دبیر زبان و ادبیات فارسی شهرستانهای استان تهران

محمد خاکپور

استاد گروه زبان وادبیات فارسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه تبریز