نقد و بررسی دیدگاه مشاء مبنی بر بساطت جسم از اجزای بالفعل، با تاکید بر دیدگاه علامه حسن زاده

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 186

فایل این مقاله در 20 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_NASIM-3-2_004

تاریخ نمایه سازی: 8 شهریور 1401

چکیده مقاله:

تبیین حقیقت جسم، مسئله ای است که از دیر باز حکماء الهی را به خود مشغول ساخته و موجب تضارب آراء و تکثر اقوال گشته است. در تقسیم اولیه گروهی حقیقت خارجی جسم را مرکب از اجزاء دارای وضع و بالفعل دانسته و گروه دیگری آن را متصل و بسیط از چنین اجزایی پنداشته اند و البته در هر دو گروه نیز انشعابات گوناگونی رخ داده است. در این معرکه قول ذیمغراطیس در بین گروه اول و قول مشاء از میان گروه دوم اقوال مهمی می نماید. ذیمغراطیس جسم را مرکب از اجزاء صغار صلبه و بالفعل می داند و مشاء جسم را متصل و بسیط از چنین اجزائی می دانند و برای آن دو جزء هیولی و صورت قائلند. البته مشاء نیز معترفند که هیولی را مستقیم از خارج نمی یابند بلکه به ضرورت برهان آن را می پذیرند. اشراقیون نیز تا حدودی با قول اول هم نوا بوده و بر خلاف مشاء منکر هیولی (البته به عنوان جزئی از جوهره جسم) هستند. لکن در این میان قول مشاء مشهورترین اقوال است چنانکه مبنای عمل فلاسفه قرار گرفته است. امروزه دانشمندان علوم تجربی مثل فیزیک و شیمی در ترکیب جسم از اجزاء بالفعل شکی ندارند. پس گویا امروزه قول مشاء که مبنا و مورد اهتمام فلاسفه است با چالش مواجه است. برخی از حکماء معاصر نیز قول مشاء را غیر قابل قبول می بینند و جسم را مرکب از اجزاء می دانند. در این میان علامه حسن زاده آملی قول جدیدی ابتکار نموده است که مشکلات اقوال قبلی را برطرف کرده و جمع بین اقوال می نماید.

کلیدواژه ها:

نویسندگان

روح الله سوری

گروه فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خوارزمی تهران