تحلیل کتاب شازده کوچولو و ادبیات کودک و نوجوان

سال ۱۹۳۵هواپیمای سنت اگزوپری که برای شکستن رکورد پرواز بین پاریس و سایگون تلاش میکرد، در صحرای بزرگ آفریقا دچار نقص فنی شد و به ناچار در همان مکان فرود آمد. همین سانحه دستمایه نگارش شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان خلبانی بی نام است که پس از فرود در کویر با پسر کوچکی آشنا می شود. پسرک به خلبان می گوید که از سیارکی دوردست می آید و آنقدر آنجا زندگی کرده که روزی تصمیم می گیرد برای اکتشاف سیاره های دیگر دیار خود را ترک کند. او همچنین برای خلبان از گل رز محبوب اش می گوید که دل در گرو عشق او دارد. از دیگر اخترک ها تعریف می کند و از روباهی که او را از این جا روی زمین ملاقات کرده است، می گوید. خلبان و شازده چاهی می یابند که آنها را از تشنگی نجات می دهد. در نهایت شازده کوچولو تصمیم می گیردبه سیارک خود بازگردد و خاطرات شیرین اش تا ابد در یاد خلبان می ماند. و در این میان صحبت های بین شازده کوچولو و شخصیت های داستان دلیل ماندگاری هرچه بیشتر این کتاب شده و توصیه می شود قبل خواندن این مقاله، کتاب ارزشنمد شازده کوچولو خوانده شود. هدف این مقاله بررسی جملات و دیالوگ های این کتاب است. کتابی که در عین سادگی کلام و بیان کودکانه بسیار پرمفهوم و تفکر برانگیز هست.

کلیدواژه ها:

شازده کوچولو ، روباه ، آنتوان دوسنت اگزوپری ، گل رز ، اخترک ب۶۱۲