توانمندسازی زنان مقدمات، ابعاد و شیوه های اجرا
نسخه کامل کتاب منتشر نشده است و در دسترس نیست.
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
پیش گفتار کتاب
مدت زمان زیادی از هنگامی که توانمندسازی به عنوان یک دانش، فرآیند و هدف پا به عرصه ی رشتههای دانشگاهی گذاشته است نمیگذرد و انتظار جامعه علمی آن است که دانش توانمندسازی و استفاده از فرآیندهای توانمندساز به عنوان یک رشته در حال پیشرفت، روز به روز بیشتر مورد توجه قرار گیرد و اندیشمندان و کنشگران بیشتری توانمندسازی را به عنوان یک شیوه ی موثر برای رشد فردی و اجتماعی و در راه مبارزه با فقر، تبعیض و محرومیت (exclusion)به کار بندند.
اما پیش از اقدام به استفاده از روش ها، ظرفیتها و مهارتهای توانمندسازی، ضروری است که درک مشترک و غیر متناقضی از این مفهوم در بین اندیشمندان و کنشگران این عرصه پدید آید و یک توافق و اجماع نسبی درباره قلمرویی که فعالیتهای توانمندساز در درون آن قرار میگیرند، شکل بگیرد. در غیر این صورت مهمترین آسیب احتمالی این است که منابع و ظرفیتها صرف انجام اموری شود که نوعا ارتباطی با توانمندسازی ندارند و فقط عنوان آن را یدک میکشند. ضمنا در صورت نداشتن تعریفی فراگیر از توانمندسازی، ممکن است برخی از کنشهایی که به درستی توانمندساز هستند، کم اهمیت دانسته و به حاشیه رانده شوند.
در درک مفهوم توانمندسازی باید این موضوع را در نظر داشت که این مقوله همزمان بسیط (Expanded)، بین رشتهای (Interdisciplinary) و چندبعدی (Multidimensional) است؛ بسیط بودن توانمندسازی به این معنی است که در واقع آنچه در دایره تعریف توانمندسازی میگنجد، شکلهای گوناگون توانمندسازیها است و نه یک مفهوم واحد از توانمندسازی و این مفهوم به فراخور ظرفی که در آن اجرا میشود قابلیت تغییر دارد. از دیگر سو، توانمندسازی یک مفهوم بینرشتهای است؛ بدین معنی که ریشه در رشتههای دانشگاهی گوناگونی چون روانشناسی، جامعهشناسی، مددکاری اجتماعی، روانشناسی جامگی[۱] (Social-psycology) و توسعه مبتنی بر اجتماع (Community Development) دارد و از منظر هرکدام از این رشتهها تعریف و ویژگی متفاوتی برای آن در نظر گرفتهشدهاست و کاربرد ویژهای دارد. البته باید در نظر داشت که در نهایت، هسته اصلی این مفهوم در همه رشتههای مختلف یکی است. از همه مهمتر اینکه توانمندسازی موضوعی چند بعدی است؛ یعنی فرآیند توانمندسازی تکوجهی و ساده نیست و یک انسان توانمند شده در ابعاد مختلفی از حیات اجتماعی خود دارای امکان رشد و پیشرفت است؛ بنابراین یک برنامه و طرح جامع توانمندسازی جنبههای مختلف و متنوع زندگی فردی و اجتماع را پوشش میدهد و به همه آنها میپردازد.
ویژگیهای چند بعدی و گسترده بودن توانمندسازی این فرصت را فراهم میکند که این دانش بتواند در حوزههای بسیار متنوعی مثمر ثمر واقع شود و تغییرات واقعی و عینی ایجاد کند. فرآیندهای توانمندساز که بر مبنای برنامه میانجیگری (Intervention Plan) طرحریزی می شوند میتوانند در حوزه مسایل مربوط به زنان، سکونتگاههای غیررسمی، اجتماع اقلیتها و مهاجران، نوجوانان، کاهش فقر، ترک اعتیاد و بسیاری از موارد دیگر، تغییرات اساسی و پایدار ایجاد کنند. از همین رو اگر چه تمرکز ویژه این کتاب بر حوزه توانمندسازی زنان است اما مفاهیم اصلی مطرح شده و روشهای ارایه شده قابلیت استفاده در سایر حوزههای توانمندسازی را نیز دارد.
مبحث دیگری که ذکر آن در ابتدای کتاب ضروری به نظر میرسد منطق توالی فصلها است؛ فصل اول کتاب به مقدمات شرح مفهوم توانمندسازی و ویژگیهای بنیادین آن اختصاص دارد. فصل دوم با شرح ویژگیهای چند بعدی بودن یک انسان اجتماع توانمند به معرفی و بررسی ابعاد مختلف توانمندسازی میپردازد؛ این ابعاد شامل جنبههای مختلفی از تواناییهای فردی اجتماعی مانند توانمندسازی اقتصادی، توانمندسازی ذهنی، توانمندسازی سیاسی و موارد مشابه است.
از فصل سوم تا فصل هشتم کتاب به توضیح مطرحترین شیوههایی که بهوسیله آنها طرحهای توانمندسازی طراحی و اجرا میشوند اختصاص دارد. این روشها در بیشتر کشورهای جهان برای دستیابی به اهداف توانمندسازی استفاده میشوند و شامل مواردی چون تشکیل گروههای خودیاری، اعطای خدمات مالی خرد، توانمندسازی در فضای کسب و کار و سایر شیوههای اجرایی افزایش توانمندسازی زنان است.
در فصل نهم کتاب به بررسی مفهوم ناتوانسازی یا ضدتوانمندسازی (Disempowerment) پرداخته میشود. آشنایی با این مفهوم از دوجنبه اهمیت دارد؛ اول درک این نکته که تعداد مهمی از طرحها و برنامههایی که با عنوان توانمندسازی عرضه و اجرا میشوند در نهایت نهتنها به کسب نتایج مطلوب منجر نمیشوند بلکه در عمل به نتیجه عکس منجر می شوند و باعث ناتوانسازی مخاطبان یک برنامه توانمندسازی هستند. ضرورت دوم برای پرداختن به این مفهوم، شناسایی فرآیندهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که آگاهانه یا ناآگاهانه باعث ناتوانسازی افراد در جامعه میشوند.
فرض اساسی در تدوین این کتاب این بودهاست که مخاطب اصلی کتاب، دانشجویان و دانشآموختگان رشتههای گوناگون علوم اجتماعی، بهویژه رشتههایی مانند جامعهشناسی، پژوهشگری اجتماعی و مطالعات زنان هستند و به همین دلیل با مفاهیم و کلید واژههای اساسی طرح شده در کتاب آشنایی دارند. با این وجود برابرنهاد بعضی از کلمات تخصصی در متن کتاب آورده شده و همچنین در مواردی توضیحات مختصری برای روشن شدن بعضی موضوعات در پاورقی ها اضافه شده است. این توضیحات مختصر ممکن است که در نظر آشنایان به مباحث علوم اجتماعی اضافه به نظر برسد اما برای افرادی که فارغالتحصیل رشتههای علوم اجتماعی نیستند، احتمالا مفید و راهگشا خواهد بود.
گفتنی است، بخشهای ابتدایی این کتاب از متن پایان نامه دکتری اینجانب برگرفته شده و دیگر بخشها نیز به فراخور از منابع خارجی انتخاب و ترجمه شدهاست بنابراین شایسته است در اینجا از اساتید راهنمای خودم «پروفسور سینگ» و «پروفسور اسنارول» یاد کنم. همچنین از خانم زینب بیات که در ترجمه فصول ابتدایی کتاب همکاری کردند سپاسگزارم و نهایت قدردانی خود را از آقای افشین داورپناه دوست تکرار نشدنی که بهترین پیشنهادات را برای بهتر شدن کتاب به من دادند و آقای مجید شمسه برای پشتیبانی و حمایت صمیمانه در اتشار کتاب ابراز می کنم. در نهایت باور دارم که اثر حاضر اگر چه بارها روخوانی و بازنویسی شده اما عاری از اشتباهات و کاستیها نیست لذا از هر گونه نقد و پیشنهاد در مورد متن کتاب استقبال میکنم.[۱] . در این کتاب برای برابر نهاد واژه Socio یاSocial از کلمه «جامعگی» استفاده میشود. اگر چه پیشتر معمولا این واژگان به «اجتماعی» ترجمه شدهاند اما به نظر مولف، جامعگی مفهوم دقیقتری است تا واژه اجتماعی. با این استدلال، برای واژه Social-psycology برابر نهاد «روانشناسی جامعگی» بهجای «روانشناسی اجتماعی» استفاده شدهاست؛ همچنین برای اصطلاح Socio-political از برابر نهاد «سیاسی جامعگی» استفاده شده است. واژه اجتماعی در جای صحیح خود به عنوان برابرنهاد Communal یا Community استفاده میشود.
فهرست مطالب کتاب
نویسندگان