بررسی کارکردگرایی ذهنیت فلسفی زنان در شاهنامه با رویکردی بر نظریه فیلیپ جی. اسمیت

21 اسفند 1403 - خواندن 3 دقیقه - 127 بازدید

«سیزدهمین کنفرانس بین ­المللی زبان ادبیات و تاریخ تمدن، دانشگاه ابن سینا گرجستان»

چکیده

یکی از کارکردهای اصلی ذهنیت فلسفی در زمینه ی مدیریت، نحوه ی تاثیرگذاری ذهنی بر افراد است. ازآنجایی­ که برخی از زنان شاهنامه قابلیت آموزش و پرورش دارند، ویژگی­ های مدیریتی آنان به­ صورت نمادین بر پایه ی نظریه فیلیپ جی. اسمیت، با سه بعد جامعیت، تعمق و انعطاف پذیری مورد بررسی قرار می ­­گیرد. هدف از ارائه ی کاربرد نظریه ی ذهنیت فلسفی در پژوهش حاضر، آغاز حرکتی گسترده جهت آماده ­سازی زنان در مدیریت بحران خانواده، فرهیختن و رشد فرزندان است که سعی دارد نشان دهد زنان شاهنامه چگونه می­ توانند بر اساس ذهنیت فلسفی کارکردهای مدیریتی خود را در جامعه کارساز نمایند. هر کدام از ایشان با ویژگی­ هایی که دارند، بایستگی مسیر را برای مخاطب خود آشکار می ­سازند. حاصل آنکه بعد جامعیت در همای چهرزاد بیشترین بسامد را داشته و پس از آن در فرانک و کتایون به­ طور یکسان دیده می­ شود. کمترین بسامد آن نیز در تهمینه، فرنگیس، قیدافه و ملکه هند به­ طور مساوی وجود دارد. بالاترین میزان بعد تعمق در قیدافه و پس از آن در فرانک، سیندخت، کتایون و همای به یک اندازه بارز است و در سطح محتوایی می­توان گفت که تهمینه، فرنگیس و ملکه ی هند از پایین ­ترین حد این بعد بهره می­ گیرند. این مسئله بیانگر فقدان شکیبایی است که از اختلال فکری و روانی نشئت می ­گیرد؛ اما بعد انعطاف ­پذیری در فرانک و فرنگیس برجسته­ تر است و کمترین حد آن در کتایون و قیدافه دیده می­ شود. به­ طور کلی، سیندخت از هر سه بعد نظریه اسمیت برخوردار است و مبین درک کلی وی از رویدادهاست. در این پژوهش، بعد جامعیت و ارتباط دادن مسائل آنی به هدف­ های درازمدت تاثیر قابل توجهی دارد. درحالی ­­که بعد انعطاف ­پذیری و توجه به مسائل با جهات متعدد، برای پاسخ دادن به فرضیه ­ها و انتظارات آن­ها بسیار اندک است و کار بنیادی و نگرش خاص به­­ صورت گسترده در هیچ کدام از آن­ها دیده نمی­ شود.