دیوانه ای که به بی نظمی نظم می دهد

[ابو سعید ابوالخیر] (1)
نام دیوانگی برما نهادند و ما روا داشتیم ، حکم این خبر را ( لا یکمل ایمان العبد حتی یظن الناس انه مجنون)
***
[مولوی]
پیش شمع نور جان دل هست چون پروانه ای - در شعاع شمع جانان دل گرفته خانه ای
سرفرازی شیرگیری مست عشقی فتنه ای - نزد جانان هوشیاری نزد خود دیوانه ای
خشم شکلی صلح جانی تلخ رویی شکری - من بدین خویشی ندیدم در جهان بیگانه ای
با هزاران عقل بینا چون ببیند روی شمع - پر او در پای پیچد درفتد مستانه ای
خرمن آتش گرفته صحن صحراهای عشق - گندم او آتشین و جان او پیمانه ای
نور گیرد جمله عالم بر مثال کوه طور - گر بگویم بی حجاب از حال دل افسانه ای
شمع گویم یا نگاری دلبری جان پروری - محض روحی سروقدی کافری جانانه ای
***
[یزدانپناه عسکری]
سالک نه تنها در نظر مردم دیوانه است بلکه خود نیز خود را دیوانه می پندارد ، اما دیوانه ای که به بی نظمی نظم می دهد. ( خلاف دیوانه عادی) ______________
1 - حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر، تالیف جمال الدین ابو روح لطف الله بن ابی سعید بن ابی اسعد . مقدمه ، تصحیح و تعلیقات دکتر محمدرضا شفیعی کد کنی . تهران : انتشارات سخن چاپ ششم 1384 ص 76
2 - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 2879