چرا باید کار کنیم؟

دنیا بی ارزش است و کار کردن برای من بی معنی
فلان شخص بزرگ فلسفه می گوید با کار عمر تلف می شود و...
اصا کار برای خر است
خلاصه از این دست جمله ها...
قبل از انقلاب صنعتی برای زندگی بدون کار و زحمت شرایط کمی مهیا تر بود، برای دنیا گشتن نهایتا به یک خر یا اسب نیاز بود و برای خوراک به شکار و صید و... .
امروزه همان دنیا گشتن در کمترین حالت به یک خودرو، پول سوخت، عوارضی جاده ها و استهلاک خودرو، هزینه خوراک و... نیاز دارد
بعد از انقلاب صنعتی در سال1760 و تکثیر و انتقال آن در جهان شکل زندگی ها دگرگون شد.
دنیای امروز نیازمند انسان های مفید (برای خود و جامعه) شد و دیگر پذیرای انسان های سربار و بی فایده نبود.
حتی در یک خانواده تا سنی می توان خنثی بود ولی بعد از آن نگاه ها به سمتی می رود که اگر مفید نباشی به چشم یک موجود اضافه دیده خواهی شد.
مدتی در تلاش برای مهاجرت از کشور خود بودم، اتفاقی برای من افتاد و کمتر از 2 سال فلج بودن یک دست خودم را تجربه کردم، بعا از آن دوستانم به من گفتند دیگر به فکر مهاجرت نباش چون کشور های دیگر سربار نمی خواهند و نیاز مند کسانی هستند که با حرفه یا سرمایه خود موجب رشد آن کشور شوند.
آن ها درست می گفتند، دنیای امروز دنیای تلاش کردن و دویدن است و هرکس نتواند دونده خوبی باشد بی شک محکوم است به شکست!