قسمت پنجم آموزش انواع مغالطات منطقی و فلسفی با مهدی سلمانی

15 بهمن 1403 - خواندن 12 دقیقه - 254 بازدید

سلام و عرض ادب خدمت شما عزیزان - امیدوارم که حال همگی خوب باشد - امروز در جلسه پنجم بخشی دیگر از انواع مغالطات منطقی و فلسفی را داریم .

نویسنده : مهدی سلمانی
قسمت : پنجم
زبان : فارسی


۴۱ مغالطه شماره چهل و یک

Appeal to nature

به زبون خودمون چی میشه؟
مغالطه توسل به طبیعت

این مغالطه میگه چیزی که طبیعی باشه قطعا بهتر از غیرطبیعی است. لزوما هر چیزی که طبیعی است ، خوب نیست. این «مادر طبیعت» که ازش دم میزنن میتونه در یه لحظه ما رو نابود کنن. طبیعت آنقدرها هم مهربان و خیرخواه ما نیست. مثلا
کوکائین از مواد طبیعی ساخته شده پس خوبه ، در دنیا چیزهای طبیعی زیادی وجود دارند که برای ما مضرند مثل زلزله ، سیل ، طوفان و از طرفی امور غیرطبیعی زیادی هم وجود دارند که برای انسان مفیدند مثل آسپرین ، جراحی و عصا و... این مغلطه می تونه کاری کنه که به بهانه طبیعی بودن ، خیلی چیزهایی که ما مضر میدانیم و با قانون محدودش کردیم ، مجاز شمرده بشه مثلا تنوع طلبی در روابط جنسی برای متاهلین رو با بهانه اینکه طبیعی است ، مجاز بدونه و حتی خیانت رو توجیه کنه و این نکته در مورد باورها هم صادق است یعنی نباید اجازه بدیم باوری رو به بهانه طبیعی بودن به ما بقبولانند. باور باید با شواهد و مدارک و ادله پشتیبانی بشه. خلاصه اینکه ما به عنوان انسان های منطقی باید بین «طبیعی بودن» و «بهتر بودن» تفاوت قائل بشیم.


۴۲ مغالطه شماره چهل و دوم

Appeal to normality

به زبون خودمون چی میشه؟
مغالطه توسل به هنجار

کسی که از عادی بودن کاری در جامعه ، نتیجه بگیره که پس اون کار درسته ، دچار این مغالطه شده است. مثلا من یه کم اضافه وزن دارم اما اکثر افراد جامعه همین طوری هستن پس مشکلی نیست. همرنگ جماعت شدن تناسبی با منطق نداره. چون هیچ محال نیست که کاری رو جامعه انجام بده اما منطقی نباشه با اینکه عادی رفتار کردن همواره باعث افتخار و نشان منطق نیست اما هر غیرعادی رفتار کردنی هم منطقی نیست بلکه باید هر کاری را با موازین خاص خودش که متخصصان هر حوزه تعیین کردند ، مقایسه کنیم و سپس حکم به روایی یا ناروایی اون کار بدیم .


۴۳ مغالطه شماره چهل و سوم

Appeal to novelty

به زبون خودمون چی میشه ؟
مغالطه توسل به تازگی

این همون مغالطه ای است که میگه هر چی تازه تر و جدیدتر باشه ، بهتره. مثلا مایکروسافت نسخه ویندوز جدیدی به نام «ویستا»ارائه کرده. پس قطعا از «xp» بهتره. اونایی که تجربه استفاده از «ویستا» رو داشتن میدونن که همون قبلی بهتر بود. پس جدید بودن لزوما به معنای بهتر بودن نیست و خیلی چیزا هستن که جدیدشون بهتر از قدیمی شونه. مثل شیر تازه به نسبت شیری که توی یخچال چندین روز مونده باشه.
مهم اینه که بدونیم لزوما اینطور نیست که هر چی نو و جدید باشه باید بهتر هم باشه. این سالها با انواع و اقسام مدهای جدید و بروزرسانی های غیرلازم صرفا به دنبال سوءاستفاده از طریق همین مغالطه هستند. افراد وسایلشون رو زود به زود عوض می کنند تا از تازگی و مدهای جدید عقب نمانند. این بهره بردن از همین مغالطه است که متاسفانه قشر زیادی از جامعه دچارش شدند .

۴۴ مغالطه شماره چهل و چهارم

Appeal to pity

به زبون خودمون چی میشه؟
مغالطه توسل به ترحم
مغالطه استدلال استرحامی

وقتی کسی با برانگیختن حس ترحم در طرف مقابل بخواد حرف خودشو به کرسی بنشونه ، این مغالطه پیش میاد. مثلا من این مقاله رو توی مریضی و سختی نوشتم. لطفا نمره قبولی رو بهم بدید ، اینکه پشتکار زیادی داشتی که حتی در اون شرایط هم کار کردی لایق تحسین است اما ملاک نمره دهی به مقالات فرق داره و نباید قاطی احساسات بشه. مثال حقوقی بزنم : وکیل : آقای قاضی! موکل منو ببینید. آیا از این چهره معصوم بر میاد که جرمی کرده باشه ؟چهره افراد کسی رو از جرمی مبرا نمی کنه پس مجرم بودن تناسبی با چهره ندارد . یا مثلا وای ببین داره چه اشکی میریزه پس حرفشو قبول کنید دیگه
اشک تمساح ریختن معمولا یه حربه قوی برای فریفتن دیگران است . پس این مغالطه شکل دیگری از مغالطه توسل به قربانی بودن است که قبلا به نام Appeal to victimhood عرض کردم . اگر کسی صرفا در مقام بیان احساسات شخصی خودش باشد و نخواهد با توسل به احساس ، چیزی رو اثبات کنه ، در اونجا مغلطه محسوب نمیشه .

۴۵ مغالطه شماره چهل و پنجم

Appeal to popularity

به زبون خودمون چی میشه؟
مغالطه توسل به قبول عامه
مغالطه توسل به محبوبیت

وقتی است که در مقدمات استدلال از گزاره هایی استفاده کنیم که مقبول و محبوب جامعه است اما درست نباشد. مثلا میلیاردها نفر در دنیا به دین مسیحیت گرایش دارند. پس حتما گفته های اناجیل درسته . ملاک درستی اناجیل منطبق با اصول منطقی بودنه. یا مثلا درصد بالایی از جامعه به رمال ها و طالع بین ها رجوع می کنند. پس حرف اونا حجته ! بنده در یکی از گفت و گو هایی هم که داشتم عرض کردم که هر که بگوید حرف من حجت است و بقیه ی سخنان بطلان است ، بنده آن حجت شرعی اش را با خود شرع و عقل نقد میکنم . پس عوامل متعددی در مقبولیت و محبوبیت گزاره ها نقش داره از جمله : تبلیغات رسانه ای ، قدرت سیاسی ، جهل مردم عوام و...
بنابر این نباید از مقبولیت گزاره به معقولیت آن پل زد. در جایی که هدف فقط نظرسنجی عمومی است ، بحث از مقبولیت مشکلی ندارد.


۴۶ مغالطه شماره چهل و ششم

Appeal to possibility

به زبون خودمون چی میشه؟
مغالطه توسل به امکان

هر چیزی که ممکنه ، لزوما وقوع پیدا نمی کنه. اگه کسی هر چیز ممکنی رو مساوی وقوع یافتن بدونه دچار این مغالطه شد مثلا امکانش هست که ما گنج پیدا کنیم. پس دیگه چرا کار کنیم؟ احتمال یافتن گنج به قدری پایینه که به صرف ممکن بودنش باز معقول نیست که به اون امید ، از کار دست برداریم. یا مثلا من از خونه بیرون نمیرم چون ممکنه آجری بخوره تو سرم و بمیرم اگه قرار باشه برای هر احتمالی صرفا به خاطر ممکن بودنش ، اعتنا کنیم ؛ اصلا نخواهیم توانست قدم از قدم برداریم چون در هر قدم ممکنه حادثه ای رخ بده پس وقتی کسی ادعا میکنه که چیزی «غیرممکن» است. ما میتونیم با نشان دادن احتمالات ضعیف اما ممکن ، بهش بفهمانیم که اشتباه میکنه. اینجا دیگه اشاره به امور ممکن ، مغالطه نیست.

۴۷ مغالطه شماره چهل و هفتم

Appeal to ridicule

به زبون خودمون چی میشه؟
مغالطه توسل به تمسخر
مغالطه شیهه اسب

فرد سعی می کنه که با مسخره نشان دادن استدلال طرف مقابل ، ارزش اونو کم کنه و بی اعتبار نشون بده. مثلا باور به فرگشت یعنی آدم از لجن کف رودخانه و از یه مشت حیوون ساخته شده. پس نادرسته چرا نگیم ما حاصل انفجار ستارگانیم . چون اتم های اونا الان در بدن ماست . باید در تشبیه کردن ها مراقب بود که که ارزش واقعی استدلال اصلی رو پایین نیاره. حتی در مقابل استدلال هایی که به نظرتان مسخره میاد سعی کنید خودتون اظهار تمسخر نکنید چون فقط راه گفتگو رو می بندید. مگر اینکه شخص مقابل خالی از تعصب باشه اما در کل سعی کنیم با منطق و استدلال قوی ، استدلال ها رو نقد کنیم نه با تمسخر !


۴۸ مغالطه شماره چهل و هشت

Appeal to self-evidence truth

به زبون خودمون چی میشه؟
مغالطه توسل به حقیقت بدیهی

این مغالطه همونه که طرف تکرار میکنه که «اینکه بدیهیه» در حالی که واقعا بدیهی نباشه. خیلی از مردم بیشتر احساسات ذهنی خودشون رو بدیهی تلقی می کنن در حالی که با نگاه دقیق فلسفی ، واقعا بدیهی نیستند بلکه نیاز به استدلال و مدرک دارند. مثلا بدیهیه که قتل انسان ها در همه شرایط جرم نابخشودنی است. اینکه قتل انسان ها در همه شرایط حتی در مقام دفاع مشروع هم جرم سنگین تلقی بشه نیاز به دلیل و مستند و گفتگو داره و اصلا بدیهی نیست. اگر ادعایی واقعا بدیهی باشه ، بیان بدیهی بودنش مغالطه محسوب نمیشه. درباره ملاک بدیهی بودن بین فلاسفه اختلاف وجود داره و به بحث های مفصل نیاز داره که کار فلاسفه است بنده ورود نمی کنم .

۴۹ مغالطه شماره چهل و نهم

Appeal to spite

به زبون خودمون چی میشه؟
مغالطه توسل به نفرت

هر وقت نفرت ورزی ، جایگزین استدلال بشه و ازش در جهت تایید یا رد گزاره ای استفاده بشه ، این مغالطه پیش میاد. مغالطه گر ابتدا یه چیزی که نفرت انگیزه رو بیان می کنه و بعد جوری حرفش رو میزنه که اگه تو مخالف حرفش باشی اینجور نشون بده که تو موافق اون چیز نفرت انگیزی. مثلا تو که نمیخوای از تفرقه سیاسی حمایت کنی. پس از انتخابات حمایت کن. مغالطه گر در اینجا سعی کرده نشون بده که هرکس از انتخابات حمایت نکنه گویا موافق تفرقه سیاسی محسوب میشه و چون تفرقه سیاسی امر منفوری است از این جهت سعی کرده طرف مقابل رو در فشار قرار بده. وقتی ما فقط در بیان عواطف و حس خودمون نسبت به چیزی هستیم. این مغلطه پیش نمیاد. به شرطی که از حد احساس خودمون فراتر نریم و نتیجه عینی ازش نگیریم مثلا من میگم از فلانی متنفرم. تا اینجا مشکلی نیست. اما اگه از تنفر خودم نتیجه بگیرم که پس فلانی آدم بدی است. اینجا دیگه مغالطه است.

۵۰ مغالطه شماره پنجاه

Appeal to stupidity

به زبون خودمون چی میشه؟
مغالطه توسل به حماقت

هر وقت کسی بخواد عقل و منطق رو جلوی کسی خوار و کوچک نشون بده ، این مغالطه پیش میاد. مثلا «پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود»
این شعر از مثنوی معنوی است که البته زبان حال و قال عرفاست. خب فرضا ما عقل رو به خاطر چوبین بودنش کنار گذاشتیم . چه گزینه بهتری داریم ؟ دل؟ قلب؟ آیا دل و شهود و... اموری هستند که بشه سنجید ؟ اصلا اگه عقل نباشه با چی میخوای بسنجیم ؟ آیا در اونا تقلب وجود نداره ؟ آیا باعث هرج و مرج علمی و عملی نمیشه ؟ تحقیر عقل که بین عارفان و عارف نمایان باب شده دقیقا همین مغالطه است. یا مثلا توجه به آمار و ارقام توی کاسبی فایده نداره. اینا یه مشت عدده برای خود گول زدن. ریاضیات در امور اقتصادی نمونه بارز توجه به داده ها از سمت عقل است و بی توجهی به اونا نشانه دوری از عقلانیت و هنوز هم آمارها در جهان نشانگر بارز وضع اقتصادی کشورهاست. برخی امور ، صرفا سلیقه ای هستند. در اونا توسل نکردن به منطق ، مغالطه محسوب نمیشه. گرچه بهتره در هیچ زمینه ای ، منطق رو کنار نزاریم.


پایان قسمت پنجم