روابط زناشویی ؛ اثر مارابل مورگان ترجمه صادق آسوده ویرایش سعید کیوانپور

7 بهمن 1403 - خواندن 14 دقیقه - 440 بازدید



بسیاری از زنان از روابط زناشویی خود با مردانشان رضایت کافی ندارند . مارابل مورگان میگوید : زنی به من گفت : در طول دوازده سال زندگی مشترک و تربیت دو پسر بسیار فعال و با نشاط آنقدر خسته شده ام که دیگر شور و اشتیاقی برایم نمانده است ولی همسرم می داند که یک جایی درون من آتش سیری ناپذیر او را آرام میکند . همسرم یک رمانتیک غیر قابل درمان است که انتظار دارد زندگی پس از دوازده سال هنوز هم مثل ماه عسل باشد . ! و از دالاس یک تازه عروس برایم نوشت : این چیزها را قبلا نشنیده بودم از اینکه چیزی را به من آموختید که حتی مادرم آن را به من یاد نداده بود از شما متشکرم. از روابط زناشویی خود بیشترین لذت را میبرم . آنچه به من آموختید برای هر زنی ضروری است ، شوهرم از این موضوع خیلی خوشحال است .


آموختنی ها :

روابط جنسی مرد را به هیجان می آورد و باعث آرامش او نیز می شود. ممکن است امروز عصر که همسرتان از سر کار برمی گردد از سردرد رنج ببرد یا فشارهای کار روزانه او را به سوء هاضمه مبتلا کرده باشد و یا ممکن است او درد شدیدی در قفسه سینه اش احساس کند . او به طور ناامید کننده ای به یک آرام کننده نیاز دارد و روابط جنسی به طور معجزه آسایی می توانند او را آرام کنند . شما می توانید درد و اندوه او را با روابط جنسی خود از وجودش بزدائید و شادی و نشاط را به زندگی خود هدیه کنید .

دکتر دایوید ریوبان می گوید: مردها در هر چهل و هشت ساعت یک دفعه نیاز دارند تا برای رسیدن به آرامش و آسایش روحی رابطه جنسی برقرار کنند .

میل و اشتیاق همسرتان به رابطه جنسی مانند میل او به غذاست اما این غذای تکراری هرگز دل او را نمی زند . البته در اینجا مهارت زن هم نقش مهمی دارد . یک زن خوش سلیقه که در چندین روز یک نوع غذا را برای همسرش درست نمی کند خوب می داند که شوهرش را چگونه به خود علاقه مند نگه دارد . زن این توان را دارد که هرازگاهی به سمت شوهرش برود و او را ارضاء کند . اما او باید این کار را از طرق مختلف انجام دهد . 

ناگفته نماند مشکلاتی که در روابط جنسی بروز میکند همیشه منشا جنسی ندارد . احساسات عقده شده را باید با کمک گرفتن از یک روانکاو مداوا کرد .

تعدادی از زنان نمی توانند در روابط جنسی موفق باشند که دلیل آن به مشکلاتی که در کودکی داشته اند بر می گردد. " سالی " هرگز عشق و محبتی از والدینش ندیده است . وقتی من و او باهم صحبت میکردیم او همسرش را مقصر تمام مشکلات می دانست : " مایک " بامن صحبت نمی کند و اصلا با بچه ها هم بازی نمی کند . من احساس میکنم در این زندگی جایی ندارم و از من فقط به عنوان یک کلفت استفاده می شود؛ پس از مدت زیادی درد دل او به من گفت: اما هر وقت پای رابطه جنسی در میان است " مایک " آماده و سر حال است ، بعضی از اوقات فکر میکنم او در این جنبه چند برابر یک انسان معمولی توانایی دارد . سر میز ناهار هم "سالی" دست از انتقاد مایک برنداشت. سر میز ناهار یکی دو جمله ی او توجهم را به خود جلب کرد . " اما مایک فقط به روابط جنسی فکر می کند. من بدبخت با یک جانور ازدواج کرده ام ؛ همه ی مردها مثل هم هستند!! "

وقتی مردی زنی را دوست دارد می خواهد عشقش را به او ابراز کند و دوست دارد همسرش به او جواب مثبت بدهد . وقتی همسرش راضی و شادمان از پیش او بلند می شود خودش از این بابت خوشنود می شود. در مورد " سالی " باید گفت که او وقتی خواهد توانست از روابط جنسی با همسرش لذت ببرد که بفهمد دقیقا چه چیزی او را آزار میدهد . هر وقت بر آنها غلبه کرد در زندگی احساس نشاط و شادمانی خواهد کرد .

رضایت دو طرف در روابط جنسی گاهی اوقات مشکل است . زنی شکایت می کرد که شوهرش دوست دارد صبح و شب با او رابطه داشته باشد " من نمی توانم با این عقیده و تصمیم موافقت کنم زیرا من خیلی خسته ام اما عاقبت مجبورم به خواسته او تن در دهم و به همین خاطر او فکر می کند که من به روابط جنسی علاقه ای ندارم " 

شاید این مرد به روابط جنسی علاقه مفرطی داشته باشد اما من باور نمی کنم که همه ی مردها اینگونه باشند . گاهی اوقات زمانی که میل جنسی در آنها مرده است فکر می کنند که شوهرانشان بیش از حد به این امر تمایل دارند . ممکن است به دلایل مختلفی نظیر : خستگی ، سوء تغذیه و استرس زن به برقراری روابط جنسی تمایل زیادی نداشته باشند . یک زن محترم اما خسته برایم نوشت : اما اگر همسری داشته باشید که دم و بی دم انتظار داشته باشد با شما رابطه برقرار کند چه می کنید؟ درست وقتی می خواهم لباس بچه را عوض کنم یا او را غذا بدهم او می خواهد تسلیم خواسته اش شوم . اما وقتی از سر کار برمی گردد یک راست به سمت تخت می رود و می خوابد ذره ای در کارهای خانه به من کمک نمی کند وقتی کودک دوساله ام به محبت مادرش نیاز دارد چگونه وقتم را دربست در اختیار شوهرم قرار دهم ؟ عملا این زن دارای یک موقعیت ایده آل است ، وقتی همسرش می آید و از او تقاضا ئی می کند او می تواند هرچه دارد بگذارد و به او توجه کند کودک او کوچکتر از آن است که بداند در خانه چه می گذرد . پس از کمک به همسرش می تواند بقیه کارهایش را انجام دهد . گاهی اوقات زن به برقراری رابطه جنسی علاقه دارد ولی مرد حال و حوصله ی آن را ندارد . خانمی از بوستون برایم نوشت : همسرم میگوید که دیگر روابط جنسی برایش هیجان آور نیست. زیرا هروقت بخواهد من در اختیارش هستم هروقت از روز یا شب من خود را برای او آماده دارم و او این موضوع را می داند. وقتی ما باهم خلوت میکنیم او می داند که من برقراری رابطه را دوست دارم. من چگونه میتوانم این عادت خود را تغییر دهم ؟ زن دیگری گله می کرد: احساس میکنم که همسرم به این دلیل با من رابطه برقرار می کند که از او اینگونه انتظار می رود. او با رابطه جنسی میانه خوبی ندارد ، هروقت به او نزدیک میشوم میگوید مرا تنها بگذار ، از این رفتار او متنفرم . این مشکل در سراسر جهان دیده می شود. زنی از بوستون برایم نوشته است : هروقت همسرم به خانه می آید ؛ قبل از اینکه بتوانم بچه ها را آرام کنم ، دوش میگیرد و میخوابد ، او هر یک ماه و نیم فقط یک دفعه با من می خوابد . اگر در این رابطه فقط یکی از دو طرف ارضاء شود و دیگری لذت نبرد ممکن است یکی از آن دو تحملش را از دست بدهد و با عصبانیت بگوید ، هی ! من به تو نیاز دارم. من به تو نیاز دارم. من نیاز دارم که تو به من نیاز داشته باشی . اگر آن دو بر سر این مسئله با هم صحبت و مشورت کنند ممکن است یک یا هر دو نفرشان نیاز به مشاور و روانکاو پیدا کنند . در زندگی زناشویی زمان زیادی لازم است طی شود تا زن و مرد به هماهنگی دست یابند . بنابراین اگر بلافاصله پس از ازدواج با هم به هماهنگی و تعادل نرسیدید زندگی را به کام یکدیگر تلخ نکنید . یقینا بسیاری از اختلافات جنسی منشا جسمی و روحی دارند که توسط مشاوران و روانکاوان حاذق در این زمینه قابل حل خواهد بود و هیچ جایی برای نگرانی نیست .


حدود را رعایت کنید : 

راد کامرون می گوید: رابطه جنسی سرگرمی نشاط بخش بزرگی است اما باید آن را در حصار خانواده محدود کرد . رابطه جنسی مانند شعله ای است که درون بخاری می سوزد ، تا وقتی که این شعله درون بخاری می سوزد گرمای مطبوعی را در خانه پخش می کند همینکه این آتش به فرشها و مبلمان رسید تمام خانه را خواهد سوزاند . رابطه جنسی هم تا وقتی که در چهارچوب ازدواج باشد بسیار نشاط آفرین و لذت بخش خواهد بود. وقتی که از حریم خانه تجاوز کرد بنیان خانواده را سست خواهد نمود . 


یک زن خشمگین اخیرا برایم نوشت : چرا تلاش میکنی که عقاید پوچ خود را بر زنان تحمیل کنی ! من به او گفتم : موضوع وفق دادن خود با شوهر عقیده خود من نیست . اگر آن را قبول ندارید من مقصر نیستم . گاهی اوقات خودم هم آن را دوست ندارم ، اما وقتی می فهمم آن فکر و عقیده از دهان چه فردی بیرون آمده به دیده احترام به آن می نگرم ، من نمی خواهم شما یا فرد دیگری را وادار کنم که به زور ، خودش را با شوهرش وفق دهد ، فقط تجربیات خود را در اختیار دیگران می گذارم تا بنیان خانواده مستحکم تر شود . آن زن در نامه اش برایم نوشت ، تو باید اسم کتابت را برده کامل می گذاشتی نه زن کامل . اطاعت از شوهر یعنی برده ی شوهر بودن ؛ تو داری در مورد برده بودن تبلیغ میکنی . حرفهای تو کاملا پوچ و بی مفهوم است . چرا سعی نکنیم یک انسان کامل باشیم .

اطاعت از شوهر هرگز به مفهوم برده ی او بودن نیست . هنگام اطاعت از دیگران ما بر خلاف اراده و میل خود رفتار می کنیم و هدفمان حفظ زندگی است . ولی در بردگی داوطلبانه از دیگران اطاعت میکنیم . هرگاه من خودم بخواهم خود را با شوهرم وفق دهم ، من تصمیم گرفته ام ، نه چارلی ، اگر او مرا به کاری وادارد که به آن تمایل نداشته باشم آنگاه برده او خواهم بود . وقتی در کتاب مقدس خواندم که زنان باید خود را با شوهرانشان وفق دهند : پذیرفتم که باید به آن عمل کنم . اما میترسیدم که اگر به آن عمل کنم رفتار شوهرم تغییر کند و به یک دیکتاتور تبدیل شود و حقوقم را در زندگی مشترک نادیده بگیرد . اما این موضوع حتی یک بار در زندگی من به وقوع نپیوست . 

زن و شوهر نه تنها برای ارضای غریزه ، بلکه به منظور تکمیل و تکامل هم ، پاسخ دادن ندای فطرت و سنت ، دستیابی به دوستی و مودت ، یافتن آرامش و سکونی انسان ساز ، پیمان ازدواج را امضاء کرده اند. معیارهای عقیدتی در انتخاب همسر مورد نظرشان بوده، و به اخلاق و ایمان تکیه دارند . ۱- در امر تشکیل خانواده خدا را در نظر داشته و غرض شان آن نبوده است که به مقامی و نامی و عنوانی برسند . زن و شوهر در طریق تکمیل و تکامل هم ، در جهت زمینه سازی برای رشد یکدیگرند. دو جسمند ولی دارای یک روح ، یکپارچه اند و متحد ، وحدت در فکر و رای دارند با هم زندگی می کنند و دلشان برای یکدیگر می طپد . اگر دردی متوجه این یک شود آن دیگری نگران است و اگر شادی و سروری برای این یک پیش آید آن دیگری خود را در آن شریک میداند .

قلب و روحشان یکی است . برای جراحت دل یکدیگر مرهمند. عامل سبکبالی و شادابی یکدیگرند، در زندگی مشترک خود را همدم و همنفس می یابند ، در کنار هم غم و رنج را از دل بیرون می کنند . هرکدام سعی دارند موجبات پیشرفت و تقرب دیگری را به درگاه خدا فراهم کنند . حتی زن زمینه ساز مشارکت شوهر در امر کسب علم و جهاد است و شوهر نیز در پی آن است که موجبات رشد علمی ، معنوی و رفاه زن را فراهم آورد . در خانواده های بسامان سعی بر این است که محیط خانواده محیط انس ، صفا و صمیمیت باشد ، هر عضوی از آن وظایف خود را به نحوی مطلوب انجام دهد . محیط خانه فضایی مناسب برای رشد ، آرامش ، تربیت و سعادت مندی اعضاء باشد در آن روح محبت ، وظیفه شناسی ، صلاح و تقوا ، بردباری و آرامش حکومت کند. اعضای خانواده در آن احساس تعلق و امنیت داشته و اضطراب و طغیان، احساسات خسته کننده ، هیجانات بی حساب ، بی ثباتی در آن وجود نداشته باشد و در نهایت خانه محلی امن و چون پناهگاهی برای اعضاء به حساب آید .



سعید کیوان پور:شیرانی بیدآبادی 


روابط زناشوئی : مارابل مورگان ترجمه صادق آسوده 

۱ دکتر علی قائمی :