یادداشت مردم عهد باستان درون سفالینه ها

[سهراب سپهری]
ای میان سخن های سبز نجومی !
برگ انجیر ظلمت
عفت سبز را می رساند
سینه آب در حسرت عکس یک باغ
می سوزد.
سیب روزانه
در دهان طعم یک وهم دارد.
ای هراس قدیم !
در خطاب تو انگشت های من از هوش رفتند.
امشب
دست هایم نهایت ندارند :
امشب از شاخه های اساطیری
میوه می چینند.
امشب
هر درختی به اندازه ترس من برگ دارد.
جرات حرف در هرم دیدار حل شد.
ای سر آغاز های ملون !
چشم های مرا در وزش های جادو حمایت کنید.
من هنوز
موهبت های مجهول شب را
خواب می بینم .
من هنوز
تشنه آب های مشبک
هستم .
دگمه های لباسم
رنگ اوراد اعصار جادوست .
در علف زار پیش از شیوع تکلم
آخرین جشن جسمانی ما بپا بود.
من در این جشن موسیقی اختران را
از درون سفالینه ها می شنیدم
و نگاهم پر از کوچ جادوگران بود.
ای قدیمی ترین عکس نرگس در آیینه حزن !
جذبه تو مرا همچنان برد.
- تا هوای تکامل ؟
- شاید.
در تب حرف ، آب بصیرت بنوشیم . (1)
***
[حسن بلخاری]
حکمای متمایل به اشراق و عرفان ، بنیاد ماهیت موسیقی افلاک را بر اساس ادله ذوقی پذیرفته و در شرح و بسط آن کوشیده اند . (2)
***
[یزدانپناه عسکری]
آرامش ذهن و سکوت مطلق درون آدمی، جشن احساس یادداشت بر جای مانده درون سفالینه ها از مردم عهد باستان است.
___________________
1 - هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385- متن قدیم شب، صفحه 433
2 - https://www.cgie.org.ir/fa/news/265930 مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی