یادداشت مردم عهد باستان درون سفالینه ها

7 بهمن 1403 - خواندن 2 دقیقه - 168 بازدید



[سهراب سپهری]

ای میان سخن های سبز نجومی !

برگ انجیر ظلمت

عفت سبز را می رساند

سینه آب در حسرت عکس یک باغ

می سوزد.

سیب روزانه

در دهان طعم یک وهم دارد.

ای هراس قدیم !

در خطاب تو انگشت های من از هوش رفتند.

امشب

دست هایم نهایت ندارند :

امشب از شاخه های اساطیری

میوه می چینند.

امشب

هر درختی به اندازه ترس من برگ دارد.

جرات حرف در هرم دیدار حل شد.

ای سر آغاز های ملون !

چشم های مرا در وزش های جادو حمایت کنید.

من هنوز

موهبت های مجهول شب را

خواب می بینم .

من هنوز

تشنه آب های مشبک

هستم .

دگمه های لباسم

رنگ اوراد اعصار جادوست .

در علف زار پیش از شیوع تکلم

آخرین جشن جسمانی ما بپا بود.

من در این جشن موسیقی اختران را

از درون سفالینه ها می شنیدم

و نگاهم پر از کوچ جادوگران بود.

ای قدیمی ترین عکس نرگس در آیینه حزن !

جذبه تو مرا همچنان برد.

- تا هوای تکامل ؟

- شاید.

در تب حرف ، آب بصیرت بنوشیم . (1)

***

[حسن بلخاری]

حکمای متمایل به اشراق و عرفان ، بنیاد ماهیت موسیقی افلاک را بر اساس ادله ذوقی پذیرفته و در شرح و بسط آن کوشیده اند . (2)

***

[یزدانپناه عسکری]

آرامش ذهن و سکوت مطلق درون آدمی، جشن احساس یادداشت بر جای مانده درون سفالینه ها از مردم عهد باستان است.

___________________

1 - هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385- متن قدیم شب، صفحه 433

2 - https://www.cgie.org.ir/fa/news/265930 مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی