ژرفای آگاهی

1 دی 1403 - خواندن 2 دقیقه - 119 بازدید



[مولانا]

بیگاه شد بیگاه شد خورشید اندر چاه شد - خیزید ای خوش طالعان وقت طلوع ماه شد

ساقی! بسوی جام رو، ای پاسبان بر بام رو - ای جان بی آرام رو، کان یار خلوت خواه شد

اشکی که چشم افروختی، صبری که خرمن سوختی - عقلی که راه آموختی در نیم شب گمراه شد

جان های باطن روشنان شب را بدل روشن کنان - هندوی شب نعره زنان کان ترک در خرگاه شد

باشد ز بازی های خوش بیذق رود فرزین شود - در سایه فرخ رخی بیذق برفت و شاه شد

شب روح ها واصل شود، مقصودها حاصل شود - چون روز روشندل شود، هر کو ز شب آگاه شد

ای روز چون حشری مگر؟ وی شب شب قدری مگر؟ - یا چون درخت موسیی؟ کو مظهر الله شد

شب ماه خرمن می کند، ای روز زین بر گاو نه - بنگر که راه کهکشان از سنبله پرکاه شد

در چاه شب غافل مشو، در دلو گردون دست زن - یوسف گرفت آن دلو را، از چاه سوی جاه شد

در تیره شب چون مصطفی می رو طلب می کن صفا - کان شه ز معراج شبی بی مثل و بی اشباه شد

خاموش شد عالم به شب تا چست باشی در طلب - زیرا که بانگ و عربده تشویش خلوتگاه شد

ای شمس تبریزی که تو از پرده شب فارغی - لا شرقی و لا غربیی اکنون سخن کوتاه شد (1)

***

[یزدانپناه عسکری]

کنترل و تسلط آگاهی، در خواب هم مثل بیداری عمل می کند و در بیست و چهار ساعت فعال است. تعقل قلب در ژرفای آگاهی.

_______

1 – مولانا جلال الدین محمد بلخی(مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 525