تفکر به سبک عنکبوت، مورچه و زنبور عسل
مبانی و مفاهیم
تفکر به سبک عنکبوت، مورچه و زنبور عسل
فرانسیس بیکن، فیلسوف بزرگ، شیوه های تفکر انسان را به سه دسته اصلی تقسیم کرده است: عنکبوتی، مورچه ای و زنبوری. هر یک از این شیوه ها، ویژگی ها و رویکردهای منحصر به فردی دارند که می توانند بر نحوه ی درک و تعامل ما با جهان تاثیر بگذارند. در ادامه به بررسی هر یک از این شیوه ها می پردازیم:
تفکر به سبک عنکبوت
- ویژگی ها: در این شیوه، فرد اطلاعات را مانند تار عنکبوت به هم می بافد و یک شبکه ی پیچیده و شخصی از مفاهیم را ایجاد می کند. او بیشتر به دنبال تفسیر و تحلیل اطلاعات موجود است تا کشف اطلاعات جدید.
- مزایا: این شیوه به فرد کمک می کند تا بین اطلاعات مختلف ارتباط برقرار کند و به درک عمیق تری از مسائل برسد.
- معایب: ممکن است فرد در این شیوه به شدت به تفاسیر شخصی خود وابسته شود و از پذیرش دیدگاه های جدید خودداری کند.
تفکر به سبک مورچه
- ویژگی ها: فردی که به سبک مورچه فکر می کند، اطلاعات را جمع آوری می کند و آن ها را به صورت تصادفی انباشته می کند. او بیشتر به دنبال جمع آوری اطلاعات است تا تحلیل و تفسیر آن ها.
- مزایا: این شیوه به فرد کمک می کند تا دانش گسترده ای در مورد موضوعات مختلف کسب کند.
- معایب: ممکن است فرد در این شیوه در سازماندهی و استفاده موثر از اطلاعات جمع آوری شده با مشکل مواجه شود.
تفکر به سبک زنبور عسل
- ویژگی ها: فردی که به سبک زنبور عسل فکر می کند، اطلاعات را جمع آوری کرده، آن ها را پردازش می کند و سپس محصول جدیدی (مانند عسل) تولید می کند. او هم به جمع آوری اطلاعات اهمیت می دهد و هم به تحلیل و ترکیب آن ها برای ایجاد ایده های جدید.
- مزایا: این شیوه به فرد کمک می کند تا خلاقیت خود را افزایش دهد و به تولید ایده های نوآورانه بپردازد.
- معایب: ممکن است فرد در این شیوه بیش از حد به دنبال ایده های جدید باشد و از بررسی دقیق اطلاعات غافل شود.
کدام شیوه بهتر است؟
هیچ یک از این شیوه ها به طور مطلق بهتر از دیگری نیست. بهترین شیوه تفکر، ترکیبی از این سه شیوه است. هر فرد باید بسته به شرایط و هدفی که دنبال می کند، از ترکیبی از این شیوه ها استفاده کند.
برای مثال:
- هنگام مطالعه یک موضوع جدید، جمع آوری اطلاعات به سبک مورچه می تواند مفید باشد.
- برای حل یک مسئله پیچیده، تحلیل اطلاعات به سبک عنکبوت می تواند موثر باشد.
- برای ایجاد یک ایده نوآورانه، ترکیب اطلاعات و تولید ایده های جدید به سبک زنبور عسل می تواند مفید باشد.
در نهایت، مهمترین نکته این است که ما آگاهانه از شیوه ی تفکر خود استفاده کنیم و با شناخت ویژگی های هر یک از این شیوه ها، بتوانیم به بهترین نحو از آن ها بهره برداری کنیم
چگونه اسیر تفکرات عنکبوت و مورچه نشویم و از این روشها استفاده مفید بکنیم
■بیکن (۱۶۲۶- ۱۵۶۱) فیلسوف و سیاستمدار برجسته بریتانیایی چهار منبع خطا در تفکر بشری را با عنوان “چهار بت” طبقه بندی کرد:
▪︎بت های غار idols of the cave
▪︎بت های قبیله idols of the tribe
▪︎بت های بازاری idols of marketplace
▪︎بت های نمایشی idols of the theater
□بت های غار، سوگیری هایی هستند که از تجربه شخصی ناشی می شوند مثلا اگر منزل و محل کار شما در منطقه ای از شهر واقع شده باشد که در آن منطقه پرخاشگری و بزهکاری فراوان است شما آمار پرخاشگری و بزهکاری را بیش از حد واقعی تخمین می زنید.
●بت های قبیله، سوگیری هایی هستند که از ماهیت انسان ناشی می شوند. مثلا چون انسان، زمین زیر پای خود را ثابت ادراک می کند و خورشید را در آسمان در حال حرکت می بیند هزاران سال تصور می کرد که خورشید به دور زمین می گردد.
○بت های بازاری، سوگیری های ناشی از معنای سنتی کلمات هستند. مثلا رواج ترکیب “قول مردانه” تلویحا این سوگیری را ایجاد می کند که مردان به تعهدات خود بیش از زنان پایبندند.
■بت های نمایشی، سوگیری ناشی از پذیرش کورکورانه فرامین مراجع قدرت یا اکثریت جامعه است. مثلا وقتی بخش زیادی از جامعه مدل لباس خاصی را به تن می کنند شما هم به پوشیدن آن مدل لباس گرایش بیشتری پیدا می کنید.
●او علاوه بر بر اینکه با استفاده از چهار بت به زیبایی خطای تفکر ما را نشان میدهد، که ما چگونه از نظر فکری بت پرست می شویم، و آن بت ها ما را در بند اسارت و تعبد و تعصب نگه میدارند، او یک تمثیل دیگر هم به کار برده است و می گوید شیوه فکر کردن آدمها من را یاد عنکبوت یا یاد مورچه یا یاد زنبور عسل می اندازد:
۱. *استعاره عنکبوتی* شیوه غلط فکر کردن کسانی است که اطلاعات را سوگیرانه جمع آوری می کنند. به همین دلیل فرانسیس بیکن می گوید، ظرفیت تارهای عنکبوت به نوعی است که مگس را به دام می اندازد، و یک عنکبوت کوچک نمی تواند یک ملخ را به دام بیندازد، گویا دنیای عنکبوت از پدیده هایی تشکیل می شود که از دنیای واقعیت صید کرده است. ولی این صیدها را گنجایش تارهای سست و باریکش محدود کرده است. او می گوید بعضی از آدمها هم مطالعه می کنند، ولی به گونه ای مطالعه می کنند که همیشه همان نتیجه گیری را که پیش از مطالعه داشتند تایید میشود، یعنی وقتی به سراغ مطالعه یک مطلبی می روند، چنان با سوگیری و تعصب به سمت تحقیق و مطالعه می روند، که فقط آراء و عقایدی را که اعتقادات آنها را تایید می کند پیدا می کنند. بیطرفانه تحقیق نمی کنند.
۲. بیکن شیوه دیگر غلط تفکر را شیوه *تفکر مورچه ای* میداند. مورچه ها مرتب دانه جمع می کنند، و دانه ها را ذخیره می کنند تا بعد مصرف کنند، روی دانه های جمع آوری کرده هیچ فرآوری انجام نمی دهند و دانه ها فقط با همان شکل اصلی انباشته می شوند. بیکن می گوید بعضی از مردم مثل بانک اطلاعات یا کتابخانه هستند. کلیه اطلاعات جدید را جمع آوری می کنند ولی آن اطلاعات را تحلیل جدید نمی کنند. نقد نمی کنند، چیدمان جدیدی به آن نمی دهند، به نتیجه گیری جدیدی نمی رسند، و خلاقیتی به خرج نمی دهند. در نتیجه اگر راجع به یک موضوعی مثل موضوع روزمره از آنها سئوال کنید، با وجودی که آنها کلی فلسفه خوانده اند، ولی نمی توانند راجع به یک موضوع یا یک انتخاب روزمره، از فلسفه استفاده بکنند، انگار که یک گنجه فلسفه در ذهنشان است، اما اگر بپرسید راجع به هگل صحبت بکن دو ساعت حرف میزنند، اما اگر فکر کنید که این دانستن تفکر هگلی، در سبک زندگی آنها تغییری ایجاد کرده است، می بینید با اینکه کانت و هگل و دکارت و یونگ خوانده، همان گونه ای زندگی میکنه که همسایه اش که هیچکدام را نخوانده زندگی می کند. یعنی این بانک اطلاعات در شیوه زندگی او و نحوه تصمیم گیری او هیچ تاثیری نگذاشته است.
۳. بیکن شیوه سوم درست مواجهه با اطلاعات را *شیوه زنبور عسل* میداند، یعنی شیوه کسی که اطلاعات را وقتی جمع آوری می کند تحلیل می کند، چیدمان جدیدی به آن می دهد، چکیده ای از آن در می آورد، شخصی سازی اش می کند و آن را در زندگی عملی و روزمره خودش می کشاند، مثل زنبور عسلی که گرده های گیاهان را جمع میکند ولی با فراوری که رویش انجام می دهد از آن گرده ها عسل می سازد.
■امروزه ما با آدم های زیادی مواجه هستیم که هر روز مثل مورچه ها با اطلاعات سروکار دارند، هر روز با کانالهای خبری زیادی از طریق ماهواره و تلگرام و تلویزیون، مغزشان بمباران می شود، راجع به خیلی چیزها اطلاعات دارند از طب سنتی تا تغییرات نرخ سکه و ارز و بازی های فوتبال تا اتفاقات سیاسی روزمره در دنیا.
اما روی این اطلاعات نقد و تحلیلی وجود ندارد تا منجر به تصمیم بشود یا منجر به ثروت آفرینی یا کارآفرینی بشود، علت این است که آنقدر خودشان را با بمباران اطلاعات مواجه می کنند که وقتی برای هضم اطلاعات و گفتگو راجع به اطلاعات ندارند و زمان اینکه یک اطلاعات را بروند منبع یابی بکنند و صحت و سقم آن را بسنجند هم ندارند، وقتی برای اینکه اطلاعات کاملی را درباره اطلاعات مختصری که از یک موضوع که در تلگرام دیده اند در بیاورند، ندارند.
□در نتیجه، کلی اطلاعات خام دارند که منجر به دانش knowledge نشده است، داده هایی دارند که تبدیل به معلومات نشده است. برای اینکه data تبدیل به knowledge بشود ما باید روی دیتا کار کنیم و فرآوری انجام بدهیم، در نتیجه ما بسیار آدم های پر اطلاعات و اما بدون معلوماتی هستیم، به دلیل اینکه وقتی به سمت تحقیقی می رویم به مدل عنکبوت سوگیرانه به تحقیق می رویم، می رویم تا همان چیزهایی که به آن اعتقاد داریم تایید و دلایلی که به نفعش هست را جمع آوری بکنیم.
در کتاب از پیتر دراکر را بنام «پنج پرسش مهمی که شما باید درباره سازمانتان به آنها پاسخ دهید»
نویسنده میگوید سازمانهای موفق سازمان هایی هستند که می دانند به کدام پیشنهادهای سودآور و جذاب باید نه بگویند.
یک سازمان به همه پیشنهادهای سود آور و جذاب نباید بله بگوید.
اولین چیز این است که باید برای خودش خط قرمز هایش را تعیین کند.
ما هم باید یاد بگیریم که به بعضی از اطلاعات نه بگوییم.
هر روز نباید همه اطلاعات از اخبار تلویزیون و کانالهای تلگرامی و ماهواره و منابع دیگر را دریافت کنیم، بدون اینکه وقت نقد و فراوری و خلق داشته باشیم. باید یاد بگیریم که اگر وقت نمی کنیم مطالعه عمیق و دقیق داشته باشیم روزنامه را نگیریم، خیلی از کانال های خبری را تماشا نکنیم، و مغزمان را با هر اطلاعاتی پر نکنیم.
البته کسی که در کار تجارت خارجی است لازم است که هر روز نرخ ارز و سکه را بداند یا کسی که در کار تجارت فوتبال است، لازم است که هر روز نتایج تمام فوتبال ها را بداند یا کسی که پزشک است لازم است هر روز در جریان آخرین داروهای به بازار آمده باشد، ولی کسی که پزشک است لازم نیست هر روز اخبار فیفا را بداند.
این اطلاعات تخصصی برای غیر متخصص کاری و تجاری، اطلاعات پرت و زائد هست. اطلاعات زائد منجر به تغییر در سبک زندگی ما و یک عملی که خلاق و نقاد باشد یا کارآفرین یا ثروت آفرین باشد نمی شود. همان طور که یکسری کالاهای اضافی را باید از خانه بیرون کنیم، باید به یک سری از این مخزن های اطلاعاتی هم نه بگوییم. تا بتوانیم عمیق تر و فعال تر با اطلاعات مواجهه پیدا کنیم.
منابع :
وبلاگ روان شناسی نگرش به نقل از دکتر محمدرضا سرگلزایی(خلاصه شده)
🖊دکتر محمدرضا سرگلزایی
*نشر:* گاهنامه مدیر