بررسی اعتدال حکمرانی جمشید در شاهنامه از منظر ارسطو
چکیده
مبحث اعتدال یا میانه روی که حد وسط افراط و تفریط است، از برجسته ترین مفاهیم اخلاقی به شمار می رود که سبب انسجام در چرخه زندگی می شود. عدم تعادل و دوگانگی رفتاری در فرد موجب انحطاط و از بین رفتن تعادل شده و آسیب هایی را در پی خواهد داشت. هدف نوشتار حاضر، شناسایی بنیادی این عنصر و تاثیر آن در عملکرد افراد است که با روش بنیادی و نوع توصیفی - تحلیلی در نظر دارد تا ابعاد اعتدال گرایی در پادشاهی جمشید را از منظر ارسطو بررسی نماید و نشان دهد چه عواملی در نداشتن اعتدال و سقوط وی موثر بوده اند. حاصل آنکه ابتدای حکمرانی جمشید میانه روی و بسندگی در فراهم ساختن امکانات معیشتی وجود نداشته ؛ زیرا از جنبه ی روان شناختی او خود فاقد شخصیت میانه گرا، به ویژه در سیاست بوده است. با توجه به نظریه اعتدال ارسطو، عامل بی ارزشی کارهای خیر جمشید و به مراتب بروز منیت، افراط گری در نمایان کردن ارزش هاست. واژه ی فر نه بار تکرار شده و به همان میزان نیز خوبی هایی که انجام داده، تخمین زده می شوند. واژه ی دیو و ابلیس نیز ده مرتبه آمده و نشان می دهد تمایلات اهریمنی وی را از هدف های اولیه اش، دور ساخته که بیانگر وفور رنج ناشی از ناسپاسی و نابخردی است.
واژه های کلیدی:
اعتدال، حکمرانی، جمشید، ارسطو.