جهان نشانه ها

[مولانا]
از جهت ره زدن راه در آرد مرا - تا به کف رهزنان، باز سپارد مرا
آنک زند هر دمی راه دو صد قافله - من چه زنم پیش او؟ او بچه آرد مرا؟
من سر و پا گم کنم، دل ز جهان برکنم - گر نفسی او به لطف سر بنخارد مرا
او ره خوش می زند رقص بر آن می کنم - هر دم بازی نو، عشق برآرد مرا
گه بفسوس او مرا گوید: کنجی نشین - چونک نشینم به کنج خود بدر آرد مرا
ز اول امروزم او، می بپراند چو باز - تا که چه گیرد بمن بر که گمارد مرا
همت من همچو رعد، نکته من همچو ابر - قطره چکد ز ابر من چون بفشارد مرا
ابر من از بامداد دارد از آن بحر داد - تا که ز رعد و ز باد بر که ببارد مرا
چونک ببارد مرا یاوه ندارد مرا - در کف صد گون نبات باز گذارد مرا (1)
***
[یزدانپناه عسکری]
همه انسان ها به طور دائم در هنگامه جهان نشانه های حق تعالی زندگی می کنند و نوع نشانه ها برای هر فرد متفاوت است.
_______
1 - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 208