امین بکاولی
7 یادداشت منتشر شدهنگاهی به تاریخ ( آنچه در شهریور ۱۳۲۰ از منظر حقوق بین الملل رخ داد)
بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه در شهریور 1320 رخ داد
به گواهی تاریخ، در بهبوهه جنگ بین الملل دوم و در پی هجوم ارتش نازی به شوروی، متفقین به این نتیجه رسیدند که برای یاری رساندن به شوروی برای مقاومت در برابر قوای متحدین و آلمان باید از راه زمینی به این کشور مهمات و تجهیزات ارسال دارند و برای رسیدن به این مقصد بهترین راه یا به قول خودشان پل پیروزی به لحاظ استراتژیک از ایران میگذشت. در نهایت علی رغم اینکه دولت ایران به نخست وزیری محمود جم تنها پس از سه روز از آغاز جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی نموده و اظهار کردهبود که ایران در هیچ یک از جبهههای نظامی متفقین و یا متحدین حضور نخواهدداشت، قوای متفقین در سپیده دم سوم شهریور ماه سال 1320 خورشیدی در حالی که چند روز به دومین سالگرد آغاز جنگ دوم جهانی ماندهبود و در واپسین روزهای حکومت شانزده ساله پهلوی اول به خاک ایران حمله و از جبهه شمالی و جنوبی و از جانب عراق خاک ایران را مورد اشغال قرار داد. در واقع بریتانیا از جنوب و همچنین از مرز عراق هجوم آورده و ارتش سرخ شوروی از سه جبهه به سوی تبریز، بندر انزلی و مشهد روانهشد.[1] گفتهمیشود که حدود سی لشگر از ارتش سرخ برای حمله به ایران اعزام شدند. این حمله از سوی متفقین و علی الخصوص از سوی بریتانیا و شوروی با دلایل ظاهری نظیر روابط میان ایران و آلمان و حضور آلمانیها در ایران صورتگرفت. آخرین اعلامیه متفقین به دولت ایران در حالی رضاشاه را از حمله به ایران مطلع میساخت که نیروهای متفق از مرز های ایران عبور نموده بودند و ارتش بریتانیا به رهبری آرچیپالد ویول از بندر ماهشهر وارد ایران شد. البته در ابتدا دولتهای بریتانیا و آلمان از اعلام بیطرفی ایران استقبال کردند اما این حمایت به گفته چرچیل تا زمانی بود که همسو با سیاست های بریتانیا و منافعش بودهباشد.[2] پس از اشغال ایران توسط این کشورها مسائل داخلی خطرناکی نظیر غائله تجزیه طلبی در آذربایجان و کردستان به رهبری پیشه وری و قاضی محمد اتفاق افتاد که مورد حمایت این نیروهای بیگانه قرارگرفت و ایران را صحنه نبرد قدرت میان دو کانون قدرت در دوران جنگ سرد یعنی اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا نمود. پس از این واقعه دولت ایران به نمایندگی حسن تقی زاده نخستین شکایت مطرح شده در شورای امنیت را مبنی بر خروج فوری نیروهای اشغالگر از خاک ایران به طرفیت شوروی در شورای امنیت سازمان ملل مطرح نمود. به گواهی تاریخ و بر طبق اسناد بجا مانده از آن زمان، دولت شوروی در یک سلسله مکاتبات از مدتها پیش در تکاپوی جدایی مناطق شمالی ایران بوده و رسما در پانزدهم تیرماه سال1324 خورشیدی در نامه نهم خود از سوی دفتر سیاسی کمیته حزب کمونیست فرمان سازماندهی اقدامات جهت ایجاد جنبشهای جدایی خواهانه در ایالات شمالی ایران را صادر نمودهبود.[3] در این میان نیز دولت بریتانیا با حمایت از تجزیه مناطق شمالی ایران توسط شوروی، شرایط را برای احیای قرارداد 1907 و تجزیه مناطق جنوبی به نفع خویش آماده میساخت. پس از این واقعه در طی 48 ساعت سران ارتش ایران با وجود مقاومتهای اندک در برخی مناطق، ناتوانی خود را ابراز نموده و اعلامیه ترک مقاومت صادرگردید. ایندرحالیاست که چرچیل در خاطرات خود از امکان دفاع نیروهای ایران و غافلگیری آنها در برابر جنگ سخن گفتهبود و ابراز نموده بود که چنانچه مقاومتی از سوی ایران در جبهه جنوبی و گردنه پاطاق رخ میداد، قوای بریتانیا مدت نامحدودی زمین گیر میشد. اما پس از اعلامیه ترک مقاومت بدنه نظامی ارتش از هم گسیخته و درماندهشد به گونهای که تنها در یک نمونه و بر طبق گزارشات لشکر مشهد پس از هجوم ارتش سرخ شوروی با تمام تجهیزات موتوری و زرهی خود با چنان سرعتی اقدام به عقب نشینی نمود که جلودار این لشکر به بندرعباس رسید.[4]
حال این واقعه تاریخی را می توان از منظر حقوق بین الملل مورد بررسی و بحث قرار داد و برای حصول این مهم باید نگاهی داشت بر وضعیتهای بین المللی نظیر اشغال و یا اعلام بیطرفی در حقوق بین الملل و همچنین باید بر موازین مندرج در اسناد عالی بین الملل یعنی منشور ملل متحد و میثاق جامعه ملل به عنوان اسناد موسس سازمان ملل متحد و خلف آن جامعه ملل توجه نمود تا ابعاد جدیدی از این واقعه تلخ تاریخی را شاهد باشیم.
مفهوم اشغال در حقوق بینالملل
مفهوم اشغال در حقوق بینالملل بسیار کلی مطرح گشته بود بدین علت که عناصر این وضعیت بینالمللی بهطور مشخص مورد اجماع نبود. در اسناد گوناگونی نیز به تبیین مفهوم اشغال پرداخته شده است. به عنوان مثال در بخش سوم از کنوانسوینهای لاهه اشغال به معنای اقتدار و حاکمیت نظامی بر سرزمین یکی از طرفین مخاصمه میباشد. همچنین به موجب ماده 42 کنوانسیون چهارم لاهه نیز زمانی یک سرزمین اشغال شده تصور میشود که اعمال حاکمیت نیروهای اشغالگر بر سرزمین تثبیت شدهباشد.
همچنین در پیشنویس اعلامیه 1874 بروکسل که یکی از مهمترین اسناد در تدوین مفهوم اشغال میباشد آمدهاستکه زمانی یک سرزمین اشغالشده درنظرگرفتهمیشود که نیروهای نظامی اشغالگر حاکمیت خود را بر سرزمین مورد اشغال اعمال نماید. در واقع اشغال وضعیتی متفاوت از تجاوز میباشد. بهعبارتبهتر اشغال نوعی تجاوز در راستای ماندن در سرزمین اشغالی و ادارهی آن میباشد و مرحله ای میان تهاجم و توافق بر توقف درگیری میباشد.[5] بنابراین مفهوم حاکمیت موثر و اعمال آن در قلب مفهوم اشغال گنجانده شدهاست به گونهای که بدون اعمال حاکمیت از جانب اشغالگر گویی مفهوم اشغال رخ نداده است. ازاینگذشته برای اینکه حاکمیت و کنترل موثر اتفاق افتاده و عینیت یابد سه شرط باید جمع باشد. نخست اینکه دولت اشغالگر باید دولت مشروع را ناتوان در اعمال حاکمیت بداند و دوم اینکه باید در موضعی قرار داشتهباشد که خود را دولت جانشین بر دولت مشروع آن سرزمین بداند و در نهایت شرط سوم که اعمال حاکمیت در سرزمین اشغال بدون رضایت دولت مشروع اتفاق افتادهباشد. اما نباید این نکته را از یاد برد که کنترل دولت اشغالگر موقتی بوده و به صورت کامل نخواهدبود و این اعمال کنترل نباید بهگونهای باشد که گویی حاکمیت سرزمین اشغالی را بدست آوردهاست. در نهایت در مورد حقوق افراد و غیر نظامیان در زمان اشغال باید ابراز نمود که قواعد حقوق بین الملل و حقوق بشر در این زمینه تعادلی میان وضعیت اشغال و حقوق بنیادین مردم ایجاد مینماید به این معنا که در طول دوره اشغال نباید به حقوق اساسی و بنیادین مردم نظیر حق بر آموزش و سلامت و رفاه دچار خدشه گردد.
اصل بیطرفی در حقوق بینالملل
بیطرفی در حقوق بینالملل به وضعیتی گفته می شود که بر طبق آن یک دولت از هرگونه دخالت مستقیم و غیر مستقیم در یک مخاصمه مسلحانه میان دو یا چند دولت دیگر برائت جسته و آن را طی اعلامیه ای رسمی ابراز میدارد. اصل بیطرفی در وادی عمل در روابط بین الملل دارای انواعی میباشد. نخست بیطرفی از نوع دائمی میباشد که بر طبق آن یک دولت به لحاظ منطقه جغرافیایی و ژئوپلتیکی خویش سیاست بیطرفی دائمی را ابراز مینماید. در این رابطه میتوان به کشور سوئیس اشاره نمود که بواسطه همسایگی با دولتهای قدرتمند همیشه سعی بر حفظ بیطرفی داشته است. دومین حالت بیطرفی موقتی می باشد که در وضعیت جنگی بر اساس مصالح و منافع یک دولت اعلام میگردد. سومین حالت بیطرفی مشروط می باشد که درطی آن ضمن اعلام بیطرفی یک دولت در جنگ میان دو دولت بیگانه، دولت مزبور مایل است که هیچ دولت ثالثی نیز به نفع هیچ یک از دولتها و به ضرر دیگری وارد مخاصمه نشود و به همین ترتیب بیطرفی خود را مشروط میکند.
چهارمین مورد تحت عنوان بیطرفی مطلق شناخته می شود که بر طبق این شق از اصل بیطرفی دولتی بر مبنای حفظ استقلال و حراست از تمامیت ارضی خود اقدام به اعلام بیطرفی مینماید ودر هیچ صورتی داخل در جنگ و مخاصمه مسلحانه نمیشود. گمان نگارنده بر این است که بر طبق شواهد تاریخی در طول هر دو جنگ اول و دوم جهانی بیطرفی ایران از این نوع میباشد. در نهایت پنجمین و آخرین مورد از اصل بیطرفی تحت عنوان بیطرفی مسلحانه میباشد که بر مبنای این گونه از بیطرفی یک دولت با توجه به عواقب وخیم یک وضعیت جنگی اعلام بیطرفی نموده و برای حراست از این بیطرفی و جلوگیری از تسری مخاصمات مسلحانه به مرزهای خود اقدام به مسلح نمودن و تجهیز خود می نماید. در نهایت ضمن اینکه همه موارد مذکور در روابط بینالملل دارای مثال های متعدد میباشد، باید عنوان نمودکه این مسئله بیطرفی باید مورد احترام دولتهای دیگردر وضعیتهای گوناگون بین المللی نظیر مخاصمات مسلحانه قرارگیرد.
نگاهی بر میثاق جامعه ملل و منشور ملل متحد
صلح و امنیت بین المللی در میان اسناد موسس سازمانهای بینالمللی و سایر اسناد عالی حقوق بینالملل دارای جایگاهی ویژه است. در مقدمه میثاق جامعه ملل به بسط همکاری میان ممالک و تضمین صلح و امنیت بینالمللی با پذیرش تعهداتی برای جلوگیری از جنگ و مخاصمات مسلحانه اشاره شدهاست. همچنین در ماده 10 این میثاق احترام به استقلال و تمامیت ارضی کشورها مورد تاکید قرار گرفته شدهاست و بیان شده که کشورها باید در برابر هرگونه تجاوز خارجی به دفاع برخیزند. همچنین در مواد 11 و 12 میثاق نیز به حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات بینالمللی برای جلوگیری از نقض صلح و امنیت بین الملی اشاره شدهاست. در منشور ملل متحد نیز حفظ صلح و امنیت بینالمللی و حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات در مقاصد و اصول این سند بین المللی مورد ذکر قرار گرفتهاست. در بند دوم و سوم از ماده 2 و همچنین در ماده 14 این منشور نیز به اصول فوق مانند احترام به استقلال و تمامیت ارضی و حلوفصل مسالمت امیز اختلافات اشاره گشتهاست.
نتیجه
باتوجه به تمام مطالب ذکر شده مقوله اشغال و بیطرفی هر کدام دارای حقوق و قواعد معینی در حقوق بینالملل میباشند و برطبق این اصول و با توجه به حاکمیت موثر دولت زمان در کشور و همچنین با وجود اعلام بیطرفی از جانب دولت ایران، اشغال این کشور در نقض صریح و آشکار اینقواعد صورت گرفتهاست و در اثر قحطی پدید آمده ناشی از این اشغال غیر قانونی حقوق بنیادین مردم ایران نیز نظیر حق بر غذا و حق بر رفاه آنان دچار نقض آشکار گردید. همچنین حمایت از فرقههای تجزیه طلب و افرادی نظیر سید جعفر پیشه وری و قاضی محمد نیز گامی در جهت تثبیت حضور اشغالگران و اعمال کنترل ایشان بر ایران بودهاست. در نهایت نیز دولت ایران با تصدی افرادی مانند حکیمی، قوام السلطنه و حسن تقی زاده به جنگ حقوقی این اشغالگران در شورای امنیت شتافت و با استناد به موادی مانند ماده 14 منشور ملل متحد و البته اعمال سیاست از طریق مذاکرات و در پی انعقاد معاهداتی نظیر معاهده قوام- سادچیکف و وعده امتیاز نفت شمال در نهایت نیروهای اشغالگر خاک ایران را ترک و جهان وارد ورطه جدیدی به نام جنگ سرد شد.
تاریخ این کشور مملو از وقایع افتخار آمیز و فجایع غم بار و ناراحت کننده است. این سرزمین همیشه آماج کینه توزی و خیانت خارجی قرار گرفتهاست. واقعه شهریور 1320 نیز یکی از این وقایع هولناک تاریخ ایران در پی اعمال نفوذ دو قدرت بریتانیا و روسیه تزاری و وارثش اتحاد شوروی در آن زمان اتفاق افتادهاست که به واسطه نعمت انقلاب اسلامی سال 57 و رهبری حکیمانه امام (ره) ایران عزیز عظمت و استقلال خویش را بازیافت.