نگاهی به تاریخ ( آنچه در شهریور ۱۳۲۰ از منظر حقوق بین الملل رخ داد)

15 آبان 1403 - خواندن 12 دقیقه - 405 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم

آنچه در شهریور 1320 رخ داد

به گواهی تاریخ، در بهبوهه جنگ بین الملل دوم و در پی هجوم ارتش نازی به شوروی، متفقین به این نتیجه رسیدند که برای یاری رساندن به شوروی برای مقاومت در برابر قوای متحدین و آلمان باید از راه زمینی به این کشور مهمات و تجهیزات ارسال دارند و برای رسیدن به این مقصد بهترین راه یا به قول خودشان پل پیروزی به لحاظ استراتژیک از ایران می­گذشت. در نهایت علی رغم اینکه دولت ایران به نخست وزیری محمود جم تنها پس از سه روز از آغاز جنگ جهانی دوم اعلام بی­طرفی نموده و اظهار کرده­بود که ایران در هیچ یک از جبهه­های نظامی متفقین و یا متحدین حضور نخواهد­داشت، قوای متفقین در سپیده دم سوم شهریور ماه سال 1320 خورشیدی در حالی که چند روز به دومین سالگرد آغاز جنگ دوم جهانی مانده­بود و در واپسین روزهای حکومت شانزده ساله پهلوی اول به خاک ایران حمله و از جبهه شمالی و جنوبی و از جانب عراق خاک ایران را مورد اشغال قرار­ داد. در واقع بریتانیا از جنوب و همچنین از مرز عراق هجوم آورده و ارتش سرخ شوروی از سه جبهه به سوی تبریز، بندر انزلی و مشهد روانه­شد.[1] گفته­می­شود که حدود سی لشگر از ارتش سرخ برای حمله به ایران اعزام شدند. این حمله از سوی متفقین و علی الخصوص از سوی بریتانیا و شوروی با دلایل ظاهری نظیر روابط میان ایران و آلمان و حضور آلمانی­ها در ایران صورت­گرفت. آخرین اعلامیه متفقین به دولت ایران در حالی رضاشاه را از حمله به ایران مطلع می­ساخت که نیروهای متفق از مرز های ایران عبور نموده بودند و ارتش بریتانیا به رهبری آرچیپالد ویول از بندر ماهشهر وارد ایران شد. البته در ابتدا دولت­های بریتانیا و آلمان از اعلام بی­طرفی ایران استقبال کردند اما این حمایت به­ گفته چرچیل تا زمانی بود که همسو با سیاست های بریتانیا و منافعش بوده­باشد.[2] پس از اشغال ایران توسط این کشورها مسائل داخلی خطرناکی نظیر غائله تجزیه طلبی در آذربایجان و کردستان به رهبری پیشه وری و قاضی محمد اتفاق افتاد که مورد حمایت این نیروهای بیگانه قرار­گرفت و ایران را صحنه نبرد قدرت میان دو کانون قدرت در دوران جنگ سرد یعنی اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا نمود. پس از این واقعه دولت ایران به نمایندگی حسن تقی زاده نخستین شکایت مطرح شده در شورای امنیت را مبنی بر خروج فوری نیروهای اشغالگر از خاک ایران به طرفیت شوروی در شورای امنیت سازمان ملل مطرح نمود. به گواهی تاریخ و بر طبق اسناد بجا مانده از آن زمان، دولت شوروی در یک سلسله مکاتبات از مدتها پیش در تکاپوی جدایی مناطق شمالی ایران بوده و رسما در پانزدهم تیرماه سال1324 خورشیدی در نامه نهم خود از سوی دفتر سیاسی کمیته حزب کمونیست فرمان سازماندهی اقدامات جهت ایجاد جنبش­های جدایی خواهانه در ایالات شمالی ایران را صادر نموده­بود.[3] در این میان نیز دولت بریتانیا با حمایت از تجزیه مناطق شمالی ایران توسط شوروی، شرایط را برای احیای قرارداد 1907 و تجزیه مناطق جنوبی به نفع خویش آماده می­ساخت. پس از این واقعه در طی 48 ساعت سران ارتش ایران با وجود مقاومت­های اندک در برخی مناطق، ناتوانی خود را ابراز نموده و اعلامیه ترک مقاومت صادر­گردید. این­در­حالی­است که چرچیل در خاطرات خود از امکان دفاع نیروهای ایران و غافلگیری آنها در برابر جنگ سخن گفته­بود و ابراز نموده بود که چنانچه مقاومتی از سوی ایران در جبهه جنوبی و گردنه پاطاق رخ می­داد، قوای بریتانیا مدت نامحدودی زمین گیر می­شد. اما پس از اعلامیه ترک مقاومت بدنه نظامی ارتش از هم گسیخته و درمانده­شد به گونه­ای که تنها در یک نمونه و بر طبق گزارشات لشکر مشهد پس از هجوم ارتش سرخ شوروی با تمام تجهیزات موتوری و زرهی خود با چنان سرعتی اقدام به عقب نشینی نمود که جلودار این لشکر به بندرعباس رسید.[4]

حال این واقعه تاریخی را می توان از منظر حقوق بین الملل مورد بررسی و بحث قرار داد و برای حصول این مهم باید نگاهی داشت بر وضعیت­های بین المللی نظیر اشغال و یا اعلام بی­طرفی در حقوق بین الملل و همچنین باید بر موازین مندرج در اسناد عالی بین الملل یعنی منشور ملل متحد و میثاق جامعه ملل به عنوان اسناد موسس سازمان ملل متحد و خلف آن جامعه ملل توجه نمود تا ابعاد جدیدی از این واقعه تلخ تاریخی را شاهد باشیم.

مفهوم اشغال در حقوق بین­الملل

مفهوم اشغال در حقوق بین­الملل بسیار کلی مطرح گشته بود بدین علت که عناصر این وضعیت بین­المللی به­طور مشخص مورد اجماع نبود. در اسناد گوناگونی نیز به تبیین مفهوم اشغال پرداخته شده است. به عنوان مثال در بخش سوم از کنوانسوین­های لاهه اشغال به معنای اقتدار و حاکمیت نظامی بر سرزمین یکی از طرفین مخاصمه می­باشد. همچنین به موجب ماده 42 کنوانسیون چهارم لاهه نیز زمانی یک سرزمین اشغال شده تصور می­شود که اعمال حاکمیت نیروهای اشغالگر بر سرزمین تثبیت شده­باشد.

همچنین در پیش­نویس اعلامیه 1874 بروکسل که یکی از مهمترین اسناد در تدوین مفهوم اشغال می­باشد آمده­است­که زمانی یک سرزمین اشغال­شده در­نظر­گرفته­می­شود که نیروهای نظامی اشغالگر حاکمیت خود را بر سرزمین مورد اشغال اعمال نماید. در واقع اشغال وضعیتی متفاوت از تجاوز می­باشد. به­عبارت­بهتر اشغال نوعی تجاوز در راستای ماندن در سرزمین اشغالی و اداره­ی آن می­باشد و مرحله ای میان تهاجم و توافق بر توقف درگیری می­باشد.[5] بنابراین مفهوم حاکمیت موثر و اعمال آن در قلب مفهوم اشغال گنجانده شده­است به گونه­ای که بدون اعمال حاکمیت از جانب اشغالگر گویی مفهوم اشغال رخ نداده است. از­این­گذشته برای اینکه حاکمیت و کنترل موثر اتفاق افتاده و عینیت یابد سه شرط باید جمع باشد. نخست اینکه دولت اشغالگر باید دولت مشروع را ناتوان در اعمال حاکمیت بداند و دوم اینکه باید در موضعی قرار داشته­باشد که خود را دولت جانشین بر دولت مشروع آن سرزمین بداند و در نهایت شرط سوم که اعمال حاکمیت در سرزمین اشغال بدون رضایت دولت مشروع اتفاق افتاده­باشد. اما نباید این نکته را از یاد برد که کنترل دولت اشغالگر موقتی بوده و به صورت کامل نخواهد­بود و این اعمال کنترل نباید به­گونه­ای باشد که گویی حاکمیت سرزمین اشغالی را بدست آورده­است. در نهایت در مورد حقوق افراد و غیر نظامیان در زمان اشغال باید ابراز نمود که قواعد حقوق بین الملل و حقوق بشر در این زمینه تعادلی میان وضعیت اشغال و حقوق بنیادین مردم ایجاد می­نماید به این معنا که در طول دوره اشغال نباید به حقوق اساسی و بنیادین مردم نظیر حق بر آموزش و سلامت و رفاه دچار خدشه گردد.

اصل بی­طرفی در حقوق بین­الملل

بی­طرفی در حقوق بین­الملل به وضعیتی گفته می شود که بر طبق آن یک دولت از هرگونه دخالت مستقیم و غیر مستقیم در یک مخاصمه مسلحانه میان دو یا چند دولت دیگر برائت جسته و آن را طی اعلامیه ای رسمی ابراز می­دارد. اصل بی­طرفی در وادی عمل در روابط بین الملل دارای انواعی می­باشد. نخست بی­طرفی از نوع دائمی می­باشد که بر طبق آن یک دولت به لحاظ منطقه جغرافیایی و ژئوپلتیکی خویش سیاست بی­طرفی دائمی را ابراز می­نماید. در این رابطه می­توان به کشور سوئیس اشاره نمود که بواسطه همسایگی با دولت­های قدرتمند همیشه سعی بر حفظ بی­طرفی داشته است. دومین حالت بی­طرفی موقتی می باشد که در وضعیت جنگی بر اساس مصالح و منافع یک دولت اعلام می­گردد. سومین حالت بی­طرفی مشروط می باشد که در­طی­ آن ضمن اعلام بی­طرفی یک دولت در جنگ میان دو دولت بیگانه، دولت مزبور مایل است که هیچ دولت ثالثی نیز به نفع هیچ یک از دولت­ها و به ضرر دیگری وارد مخاصمه نشود و به همین ترتیب بی­طرفی خود را مشروط می­کند.

چهارمین مورد تحت عنوان بی­طرفی مطلق شناخته می شود که بر طبق این شق از اصل بی­طرفی دولتی بر مبنای حفظ استقلال و حراست از تمامیت ارضی خود اقدام به اعلام بی­طرفی می­نماید و­در هیچ صورتی داخل در جنگ و مخاصمه مسلحانه نمی­شود. گمان نگارنده بر این است که بر طبق شواهد تاریخی در طول هر دو جنگ اول و دوم جهانی بی­طرفی ایران از این نوع می­باشد. در نهایت پنجمین و آخرین مورد از اصل بی­طرفی تحت عنوان بی­طرفی مسلحانه می­باشد که بر مبنای این گونه از بی­طرفی یک دولت با توجه به عواقب وخیم یک وضعیت جنگی اعلام بی­طرفی نموده و برای حراست از این بی­طرفی و جلوگیری از تسری مخاصمات مسلحانه به مرزهای خود اقدام به مسلح نمودن و تجهیز خود می نماید. در نهایت ضمن اینکه همه موارد مذکور در روابط بین­الملل دارای مثال های متعدد می­باشد، باید عنوان نمود­که این مسئله بی­طرفی باید مورد احترام دولت­های دیگر­در وضعیت­های گوناگون بین المللی نظیر مخاصمات مسلحانه قرار­گیرد.

نگاهی بر میثاق جامعه ملل و منشور ملل متحد

صلح و امنیت بین المللی در میان اسناد موسس سازمان­های بین­المللی و سایر اسناد عالی حقوق بین­الملل دارای جایگاهی ویژه است. در مقدمه میثاق جامعه ملل به بسط همکاری میان ممالک و تضمین صلح و امنیت بین­المللی با پذیرش تعهداتی برای جلوگیری از جنگ و مخاصمات مسلحانه اشاره شده­است. همچنین در ماده 10 این میثاق احترام به استقلال و تمامیت ارضی کشورها مورد تاکید قرار گرفته شده­است و بیان شده که کشور­ها باید در برابر هر­گونه تجاوز خارجی به دفاع برخیزند. همچنین در مواد 11 و 12 میثاق نیز به حل­و­فصل مسالمت­آمیز اختلافات بین­المللی برای جلوگیری از نقض صلح و امنیت بین الملی اشاره شده­است. در منشور ملل متحد نیز حفظ صلح و امنیت بین­المللی و حل و فصل مسالمت­آمیز اختلافات در مقاصد و اصول این سند بین المللی مورد ذکر قرار گرفته­است. در بند دوم و سوم از ماده 2 و همچنین در ماده 14 این منشور نیز به اصول فوق مانند احترام به استقلال و تمامیت ارضی و حل­و­فصل مسالمت امیز اختلافات اشاره گشته­است.

نتیجه

با­توجه به تمام مطالب ذکر شده مقوله اشغال و بی­طرفی هر کدام دارای حقوق و قواعد معینی در حقوق بین­الملل می­باشند و­ بر­طبق این اصول و با توجه به حاکمیت موثر دولت زمان در کشور و همچنین با وجود اعلام بی­طرفی از جانب دولت ایران، اشغال این کشور در نقض صریح و آشکار این­قواعد صورت گرفته­است و در اثر قحطی پدید آمده ناشی از این اشغال غیر قانونی حقوق بنیادین مردم ایران نیز نظیر حق بر غذا و حق بر رفاه آنان دچار نقض آشکار گردید. همچنین حمایت از فرقه­های تجزیه طلب و افرادی نظیر سید جعفر پیشه وری و قاضی محمد نیز گامی در جهت تثبیت حضور اشغالگران و اعمال کنترل ایشان بر ایران بوده­است. در نهایت نیز دولت ایران با تصدی افرادی مانند حکیمی، قوام السلطنه و حسن تقی زاده به جنگ حقوقی این اشغالگران در شورای امنیت شتافت و با استناد به موادی مانند ماده 14 منشور ملل متحد و البته اعمال سیاست از طریق مذاکرات و در پی انعقاد معاهداتی نظیر معاهده قوام- سادچیکف و وعده امتیاز نفت شمال در نهایت نیروهای اشغالگر خاک ایران را ترک و جهان وارد ورطه جدیدی به نام جنگ سرد شد.

تاریخ این کشور مملو از وقایع افتخار آمیز و فجایع غم بار و ناراحت کننده است. این سرزمین همیشه آماج کینه توزی و خیانت خارجی قرار گرفته­است. واقعه شهریور 1320 نیز یکی از این وقایع هولناک تاریخ ایران در پی اعمال نفوذ دو قدرت بریتانیا و روسیه تزاری و وارثش اتحاد شوروی در آن زمان اتفاق افتاده­است که به واسطه نعمت انقلاب اسلامی سال 57 و رهبری حکیمانه امام (ره) ایران عزیز عظمت و استقلال خویش را بازیافت.