سعید کیوان پور:شیرانی بیدآبادی
361386 : Researcher ID نویسنده و پژوهشگر (محقق) مبانی جرم شناسی و روانشناسی Author and resear
177 یادداشت منتشر شدهتضاد و تعارض در دوران کودکی

دکتر علی قائمی در کتاب نابسامانی های روانی کودکان ؟ اینگونه بیان میکند که : عصاره و اساس تعارض در آدمی آن است که آدمی در آن واحد نمی تواند در دو جهت مخالف حرکت کند و دو مقصد ضد و نقیض از نظر وصول را بدست آورد . این امر گاهی صورت سرشتی و طبیعی دارد بدین معنی که آدمی بین تمایلات فطری مختلف درگیر می شود و زمانی صورت محیطی دارد یعنی بین دو پدیده ای که در اطراف او هستند چنین میکند . گاهی تعارض در خانواده با مرگ و میر یکی از والدین پدید می آید . پدر میمیرد ، مادر ازدواج میکند و یا برعکس کودک در تعارض است زیرا از یک سو پدر یا مادر را دوست دارد و از سوی دیگر ناگزیر است با خواست و تصمیم او در ازدواج مجدد مخالفت کند ، چون ناپدری یا نا مادری را نمی پسندند . و حاصل اینگونه تصادهاست که در خصومت متجلی می گردد . " فروید " ریشه و اساس همه ی کشمکشها و منازعات درونی را تضادهای دوران طفولیت ذکر میکند که در جریان رشد شخصیت واپس زده می شود . خانواده نقشی را از او می طلبد که موافقت با آن دشوار است . یا فرد خواستار آن است که به سوی لذت روی آورد و از هرچه که برای او لذت بخش نیست فراری است و در تصادم بین این دو تعارض پدید می آید. این وضع همچنان صادق است در مورد تاثیر علم در انگیزشها و تمایلات و احتیاجات و اعتقادات در دوران کودکی .
《مراحل بروز تعارض 》
آدمی در برابر فشار حاصل از تعارض واکنش خود را در سه مرحله از خود بروز می دهد .
1- آمادگی بدنی : برای مقابله با وضع ناسازگار در این مرحله حرکات ارادی در آدمی متوقف می شود ، ضربان قلب سریع شده و خون بیشتری به مغز و جمجمه می رسد . قابلیت انعقاد خون در آنان بسیار می شود ، گرفتگی تنفس برای آنان بوجود می آید ، مردمک چشم فراختر می شود ، حتی مو بر تن آدمی راست می شود .
2- مقاومت در برابر فشار : در این مرحله فشار خون در افراد بالا میرود ، از غدد فوق کلیه ، مخصوصا از بخش قشری آن ترشح زیاد می شود ، در قلب اختلالات ناشی از طپش ها پدید می آید و کار به جایی می رسد که انسان بتواند موضع ایستادگی را اتخاذ کند .
3- مرحله ی واماندگی : او بر اثر ایستادگی ها و مقاومت ها به مرحله ای می رسد که در می یابد منابع بدنی ته کشیده اند قدرت مقاومت از میان رفته است ، غده فوق کلیه دیگر قادر به ترشح بسیار نیست ، ناگزیر است در جا بزند و دست از هدف بردارد ، خود را تسلیم کند و ...تضاد در امور یا درجات شدت و ضعف آن در همه امور ، برای همه افراد از کوچک و بزرگ وجود دارد . آدمی از زندگی روزمره بارها و بارها با موارد متعدد آن مواجه می شود . در برابر برخی از آنها موضع اندیشیده و مثبت گرفته و سعی دارد آن را حل و رفع کند و برای برخی موارد دیگر ممکن است دچار ناراحتی ها و اختلالات روانی گردد .
اصولا اهداف و شیوه های زندگی چنان درهم فشرده اند که حتی در بهترین شرایط هم امکان دوری و برکناری از آن نیست و والدین و مربیان به هر مقدار که ورزیده و ماهر باشند باز هم نمیتوانند شرایطی پدید آوردن که آنها دچار تضاد نشوند . تفاوت تربیت خوب و بد در همین است که بروز تضاد تا چه حد است . آیا قابل تحمل است و یا عدم تحمل ، انسانهای بزرگسال هم دچار چنین وضعی هستند و این امر خاص یک یا دو نفر نیست . در همه عرصه ها و در همه جوامع درجایی از آن دیده می شود . کودکانی که دچار تضاد و تعارضند با جلوه ها و نشانه هائی این حالت را از خود بروز میدهند که عبارتند از : بی میلی و اجرای تصمیمات شخصی و لاقیدی در امور عادی و سرو وضع ظاهر زندگی ... وابستگی شدید به غیر به گونه ای که چون کودک شیرخوار به او وصل می شود ، گاهی به معلم ، زمانی به مادر و ... روانشناسان ماهیت آن را بازخورد پاره ای از پسیکوپاتی ها میدانند که به شکل مخالفت با هر اکتشاف یا تماس اجتماعی است و نیز می گویند میل به تشفی تمایلات نفسانی و مسئله ی اخلاق و وجدان گاهی برای کودک تضاد پدید میآورد . طفل می خواهد به پول برسد ! شیرینی بخرد ، اسباب بازی تهیه کند ، بستنی بخرد . بدین خاطر دزدی میکند . بر اثر دزدی برای او شرمندگی در پیش وجدان پدید می آید و دچار تضاد می گردد. فروید معتقد بود منبع تضاد و اصولا بی نظمی های روانی را باید در قسمت ناخودآگاه ذهن پیدا کرد . این منبع از طریق تحلیل رویا و جریان به هم پیوسته افکار مریض استفاده می شود . تعارض آدمی ناشی از عذابی است که ریشه آن در قسمت ناخودآگاه ذهن است . دیگران تضاد را ترکیبی از حالات انفعالی ضد یکدیگر می دانند مثل عشق و قدرت که شخص از آن ناآگاه است در دسته بندی ها آن را از اختلالات شخصی بحساب می آورند. و بالاخره عده ای هم هستند که آن را مولود تهدید و خطری از آینده میدهند و این ترس که اگر فلان کار صورت بگیرد چنین و چنان خواهد شد . در مواردی تضادها ریشه عاطفی دارند . به عنوان مثال میگوئیم کودکی که در زمینه روابط محبت آمیز مشکلاتی پیدا کند اغلب دچار تضاد و تعارض می شود . او مایل به محبت دیدن است ولی پختگی عاطفی کافی ندارد نمی داند چگونه بین این دو سازش کند .گاهی علت عاطفی آن است که عواطف شان جریحه دار شده و نیاز به التیام دارد ، آهنگی را که از سوی زندگی بر آنان تحمیل شده نمیتوانند بپذیرند .پریشانحالند ، اضطراب دارند و این حالت خود زمینه ساز تعارض و لااقل دامن زننده به آن است . در مواردی این حالت بدان خاطر است که بین نیروهای عضلانی و خواست ها و تمایلات و توانایی ها ی او تطابق نیست و نمی تواند خود را ارضا کند و این خود سبب دلتنگی و کدورتهاست و در فرجام موجبات تضاد و تعارض را فراهم میآورد . گاهی تضاد و تعارض ریشه ای اجتماعی دارند . بدین معنی که افراد در برخورد با ضوابط و میزانهای اخلاقی درگیری پیدا می کنند . چیزی را میل دارد انجام دهد ولی از نظر اخلاقی برای او مانعی وجود دارد . و این خود زمینه ساز تعارض است .عوامل دیگری هم هستند که میتوانند زمینه ساز تضاد و تعارض باشند: مثل عوامل اقتصادی از فقر و غنا، و جنبه های دیگر اقتصادی ، او از یک سو می خواهد دوستان خود را به مهمانی دعوت کند و سوی دیگر دچار ناداری است .شرایط جسمانی خود میتواند عامل تضاد باشد زیرا از سوئی خواستار قهرمان شدن است و از جهت دیگر دچار نقص عضوی . در کل شرایط محیط ، عوامل تربیت ، وضع تمدن و فرهنگ ، اصطکاک و برخوردهای فکری ، تعصب ها و محدودیت های محلی و منطقه ای و ...ده ها عواملی از این قبیل در ایجاد تضاد و دامن زدن به آن موثرند و این عوامل هشدارهایی بحساب می آیند برای کسانی که مسولیت تربیت فرزندان را بر عهده دارند .