ارزیابی ادعای ابداع ذیل دعای عرفه توسط ابن عطاء اسکندری
ارزیابی ادعای ابداع ذیل دعای عرفه توسط ابن عطاء اسکندری
در سالهای اخیر منکران جزئیت ذیل دعای عرفه با استناد به این که این بخش از دعا در کتاب «الحکم العطائیه» ابن عطاء اسکندری تحت عنوان «مناجات» بعینه موجود است گفته اند اصل این بخش از دعا از ابداعات او بوده و بعد به کتاب اقبال سید بن طاووس و برخی کتب دیگر ملحق شده است.
این دعاوی به وجوهی باطل و ناتمام است؛ زیرا علاوه بر این که ابن عطاء بلحاظ زمانی تقریبا نیم قرن از سید بن طاووس متاخر است؛ و الحاق آثار مولفان متاخر به آثار مولفان متقدم، بعید است؛ باید توجه داشت که:
اولا مکتوباتی که او در بخش حکم کتابش (که بخش اعظم کتاب او است)، آورده است، نشان می دهد که او بلحاظ علمی در سطح یک نصیحت گر اخلاقی است نه در سطح یک فیلسوف و عارف عالی مقام؛ حال آن که این بخش از دعای عرفه سرشار از مضامین عالی عرفانی و فلسفی است و چنین مضامینی ممکن نیست از ابداعات چنین شخصی با چنین سطحی از معلومات باشد؛ مثلا از مضامین عالی فلسفی این بخش این جمله است که می فرماید «کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک» که به برهانهای صدیقین اشاره دارد، برهانهایی که سخن گفتن در مورد آنها فقط از فیلسوفان بزرگ انتظار می رود، نه انسانی که فلسفه را در سطح پایه اولیه هم مطلع نبوده است.
همچنین از مضامین عالی عرفانی این بخش، این جمله است که می گوید: «من کانت حقائقه دعاوی فکیف لا تکون دعاویه دعاوی» که به مجازیت و بالعرض بودن شیئیت ماسوا اشاره دارد که بالتبع به مجازیت و بالعرض بودن حقیقت ماسوا منجر می شود؛ و اگر شانی حقیقی پیدا کرد فقط در فرض ملازمات حقیقی بین مجازات قابل قبول است؛ روشن است طرح چنین مطالبی، به مبانی فلسفی و عرفانی بسیاری، نیازمند است که فقط از عارفان به عرفان نظری در سطح بالا قابل تصور و قابل طرح است نه از ناحیه کسی مثل ابن عطاء که نسبت چنین مطالبی بیگانه و نا آشنا است؛ چنانکه سایر آثارش نشان می دهند.
ثانیا دعاها و مناجاتهایی که بواسطه غیر معصومین ابداع شده یا می شوند معمولا حد اکثر در حد چند خط است؛ و به ندرت دعایی یا مناجاتی در حد یک صفحه 300 کلمه ای می توان یافت و اگر هم در این حد ادعیه یا مناجاتی یافت شود با مضامین تکراری است؛ ولی این بخش از دعای عرفه خود تقریبا سه صفحه 300 کلمه ای است بدون هیچ مطلب تکراری؛ بلکه هر جمله آن مطلبی بدیع و غیر تکراری است و در عین حال جملاتی متصل و مرتبط با هم اند؛ بنابراین نمی توان این بخش را از ابداعات ابن عطاء یا هر غیر معصومی دانست؛ ازین رو آنچه معقول است این است که او چنین دعایی را در جایی مشاهده کرده و اجمالا آن را با حال وهوای سلوک عرفانی مناسب دیده و لذا آن را به آخر کتابش افزوده است؛ چنانکه در بخش حکم کتابش نیز مسئله به همین صورت بوده است او جملات برجسته ای را در راستای تهذیب و سلوک عرفانی جمع آوری کرده برخی را خود ابداع کرده و برخی را از دیگران گرفته و با تصرفاتی، آنها را در کتابش آورده است مثلا در حکمت 37 جمله معروف «کان الله و لا شیء معه و هو الآن علی ما علیه کان» را آورده که روشن است این حکمت از خود او نیست بلکه در روایات ائمه شیعه آمده و نیز در حکمت 64 جمله «من لم یشکر النعم فقد تعرض لزوالها» منسوب به امیر المومنین است که در کتاب عیون الحکم و المواعظ لیثی با کمی تفاوت بدین صورت آمده است که «من لم یشکر النعم عوقب بزوالها»؛ بنابراین درست این است که گفته شود همانگونه که ابن عطاء جملاتی را از منابع شیعه یا غیر آن گرفته و بدون ذکر منبع، در بخش حکم آورده است؛ بخشی از دعای عرفه را نیز از منابع روایی شیعه گرفته و بدون ذکر منبع، در بخش مناجات کتابش آورده است.
نکته دیگری را که باید عموم مومنان به آن توجه داشته باشند این است که حتی اگر کسی نتواند مطمئن شود که چنین بخشی از ائمه صادر شده است، ولی نباید انتساب این بخش را به ائمه انکار کند بلکه حد اکثر باید توقف کند و از رد یا اثبات بپرهیزد تا وضعیت این جملات برای او روشن شود نه این که آن را رد کرده و به دیگرانی مثل متصوفه نسبت دهد؛ زیرا روایات فراوانی هست که ائمه اطهار از چنین رفتاری منع کرده اند و دستور به توقف داده اند و شدیدا از انکار صدور آن از ناحیه اهل بیت منع کرده اند؛ به عنوان نمونه دو مورد از این احادیث را از بحار می آوریم:
الف : ابوبصیر از امام باقر یا امام صادق روایت می کند که امام فرمود «لا تکذبوا بحدیث آتاکم مرجئی و لا قدری و لا خارجی نسبه الینا فانکم لا تدرون لعله شیء من الحق فتکذبوا الله عز و جل فوق عرشه» یعنی حدیثی را که کسی از فرقه های مرجئه یا قدریه یا خوارج به ما نسبت می دهد تکذیب نکنید زیرا شما (واقع امر) را نمی دانید شاید مطلب حقی باشد در این صورت شما با تکذیب تان خدا را در بالای عرشش تکذیب کرده اید. (بحار ج 2 ص 187).
ب: سفیان بن سمط می گوید به امام صادق عرض کردم مردی از ناحیه شما می آید و از جانب شما خبری عظیم را نقل می کند که موجب تنگی سینه می شود بگونه ای که ما او را تکذیب می کنیم؛ امام فرمود آیا نه این است که او خبری از من گزارش می کند؟ گفتم بلی؛ امام فرمود آیا این خبر (در بعید بودن) مثل این است که شب، روز؛ و روز، شب گردد؟ گفتم نه؛ امام فرمود پس امر حدیث را به ما واگذار و آن را رد نکن زیرا اگر آن را رد و تکذیب کنی در حقیقت ما را تکذیب کرده ای. (بحار ج 2 ص 187).
با توجه به این گونه احادیث که تعدادش نیز فراوان و برخی آنها صحیح است؛ اشکال به برخی منسوبان به مذهب اهل بیت این است که چرا در مورد جزء اخیر دعای عرفه طبق این احادیث عمل نکرده و در مورد این بخش توقف نمی کنند؛ بلکه بجای توقف، آن را انکار کرده و به متصوفه نسبت می دهند؛ به نظر می رسد این انکار، شایسته پیروان اهل بیت نیست؛ غفر الله لنا و لهم .
1403/3/26
دعای عرفه، ذیل دعای عرفه، دعای امام حسین، امام حسین و عرفه، ابن عطاء اسکندرانی، حکم ابن عطاء
نظر